زیارت عاشورا، با محتوای بلند و مفاد انقلابی آن بسیار معروف و از اعتباری ویژه برخوردار است و مورد توجه عموم شیعیان و عالمان بوده است. این زیارت در کتابهای معتبری چون «کامل الزیارات» تألیف جعفربنمحمّدبنقولویهقمی قدسسرّه، استاد شیخ مفید قدسسرّه؛ آمده است و هر دو سند این زیارت در آن کتاب، قابل تصحیح است. و نیز کتاب «مصباح المتهجد» از کتابهای ارزنده شیخالطائفه شیخطوسی قدسسرّه، زیارت عاشورا را همراه با دعای علقمه که پس از آن خوانده میشود، در خود جای داده است. در کتاب «مصباح المتهجد» هم این زیارت با دو سند آمده که سند دوم قابل تصحیح است ولی سند اوّل جهت تصحیح نیازمند تلاشی است که آن را پیگیری میکنیم. این زیارت جایگاه ویژهای نیز در کتابهای دیگر دارد که حضورش در کتابهای یاد شده، اوج اعتبار و ارزشمندی آن را گواهی میدهد. در هر صورت، سه سند از چهار سند این زیارت قابل تصحیح است و در نتیجه اعتبار سندی روایت زیارت، در هر دو کتاب تمام است. از این گذشته، اکثریّت قریب به اتفاق عالمان شیعه برای اعتبار یک روایت، تنها راه را منحصر به اعتبار سندی نمیکنند. آنان معتقد به حجیّت و اعتبار خبر «موثوقبه» هستند. از دیدگاه اکثریّت، با توجه به سیره عقلاء برای اعتبار روایت، وثاقت راویان حرف اول و آخر را نمیزند و تنها خبر ثقه حجیّت و اعتبار نمییابد. از دیدگاه اکثریّت، خبری که عقلاء به صدور آن نوعاً وثوق پیدا میکنند اعتبار مییابد؛ چه این وثوق از ناحیه سند و وثاقت راویان آن باشد و چه با توجه به قرائن داخلی و خارجی دیگر. با توجه به قرائنی که این زیارت و روایت آن را تأیید میکند، راه دوّمی نیز برای اعتبار زیارت عاشورا باز میشود و اعتبار زیارت و روایت آن تثبیت میگردد. از این دو مرحله که بگذریم، باز گفتنی است که [بر مبنای اقلیّت که وثاقت سندی برای اعتبار روایت را لازم میدانند]، میتوان ضعف سند را با شهرت و استناد مشهور به روایت جبر و ترمیم کرد و اینگونه نیست که همه طرفداران نظر اقلیّت جبر ضعف سند را با شهرت نپذیرند. یادآور میشویم، عالمان شیعه در سُنَن و مستحبات مانند «زیارت عاشورا» مبنایی معروف و شناخته شدهای دارند که از آن به تسامح در «ادله سنن» و «اخبار مَن بَلَغ» یاد میکنند و بر پایه آن، انجام رجایی این عمل مستحب، همان پاداشی را دارد که در روایت آن آمده، حتی اگر روایتش اعتبار نداشته باشد. با این توجه، در زیارت عاشورا و روایت آن هیچ مشکلی به هیچ وجه مشاهده نمیشود و کسی حق ندارد به خود اجازه دهد که در این زیارت تشکیکی و یا تردیدی کند. و اگر کسی کوچکترین تشکیکی کرد، حتماً از مبانی پذیرفته شده عالمان شیعه فاصله گرفته و از چهارچوب مورد توجه آنان دور افتاده است. شما در این کتاب با وجوه دیگری برای اعتباریابی این زیارت آشنا میشوید. مانند داستانهایی که درباره این زیارت آمده که به گونهای قطعی اعتبار آن را تمام میسازد. نکتهای را در اینجا لازم است یادآور شویم که در این موضوع مهمّ، یعنی اعتبار روایت زیارت عاشورا، تنها عالمان و آگاهان و متخصصان فن میتوانند سخن بگویند آن هم در چهارچوب پذیرفته شده همه عالمان؛ در نتیجه کسی که عمیقاً با مبانی عالمان و فقیهان و متخصصان کارشناس آشنا نیست و خبره این کار نبوده، نمیتواند در این وادی گام بزند و نظر وی نظر اهل نظر محسوب نمیشود و صلاحیّت نظردهی را ندارد. دقت کنید! تا کسی از کلمه آزاداندیشی سوء استفاده نکند و نخواهد نظر غیر متخصص را در جایی که تخصص میطلبد به ما قالب کند و یا ما را ملزم به پذیرش نظریهای کند که بر پایههای مبانی صحیح و پذیرفته شده متخصصان، استوار نیست. فصل اول: روایت زیارت عاشورا ـ متن روایت زیارت عاشورا، به نقل از کتاب «مصباحالمتهجّد» شیخ طوسی قدسسرّه: محمّد بن اسماعیل بن بزیع از صالح بن عقبه و او از پدرش (عقبه بن قیس) و او از امام محمّد باقر علیهالسلام روایت کرده که حضرت فرمود: «هر کس در روز عاشورا به زیارت امام حسین علیهالسلام برود تا آنکه در کنار امام گریان گردد؛ در روز قیامت با پاداش هزار حج و هزار عمره و هزار جنگ و جهاد، خداوند متعال را دیدار میکند که پاداش هر حج و عمره و جنگ و جهاد، معادل پاداش کسی است که همراه با رسول خدا صلّی الله علیه وآله و همراه با امامان هدایتگر علیهمالسلام حجّ و عمره و جنگ و جهاد، کرده باشد.» راوی گوید: گفتم: فدایت گردم، کسی در شهرهای دور دست است و نمیتواند روز عاشورا به زیارت امام حسین علیهالسلام برود، او چه کند؟ حضرت فرمود: «هنگامی که عاشورا میشود به فضای باز صحرا برود و یا بر بامی بلند در خانهاش بر آید و با اشاره به امام حسین علیهالسلام سلام دهد و در نفرین کردن به قاتلان امام حسین علیهالسلام تلاش کند. و پس از آن دو رکعت نماز گزارد. و این عمل را در ابتدای روز پیش از آن که زوال خورشید (ظهر) شود به جا آورد پس از آن برای امام حسین علیهالسلام ندبه کند و بگرید و به همه کسانی که در خانهاش هستند و از آنان تقیّه ندارد دستور دهد که برای امام بگریند؛ و با اظهار جزع و بیتابی بر امام در خانهاش اقامه عزای امام را بنماید؛ و افراد خانه در اتاقها با گریه یکدیگر را ملاقات کنند و برای مصیبت امام حسین علیهالسلام به یکدیگر تسلیت گویند و من همه این ثوابها را که گفته شد برایشان ضمانت میکنم که خداوند به آنان بدهد.» گفتم: فدایت گردم، شما برایشان ضامن میشوی و شما عهدهدار آن هستی. حضرت فرمود: «من این ثواب را برای آنان ضامن میشوم و عهدهدار میگردم، اگر کسی چنین کند.» راوی گوید: گفتم: چگونه به یکدیگر تسلیت و تعزیت گویند؟ حضرت فرمود: «میگویید: خداوند پاداشهای ما را برای مصیبتی که درباره امام حسین علیهالسلام دیدهایم بزرگ سازد و ما و شما را از کسانی قرار دهد که همراه ولی خون امام حسین علیهالسلام حضرت مهدی از آل محمّد علیهمالسلام، خون امام حسین علیهالسلام را طلب کنیم. و اگر بتوانی آن روز برای پیگیری کاری نروی، چنین کن. چرا که روز نحسی است و کار انسان در آن روز انجام نمیگیرد و اگر انجام گیرد برایش مبارک نخواهد بود و هدایتی نمیبیند. و برای منزلت چیزی را ذخیره مساز. چرا که هر کس در آن روز برای منزلش چیزی را ذخیره کند در این ذخیرهاش برکتی برای او نخواهد بود و نیز در مورد خانوادهاش برکتی نخواهد داشت. و هر کس چنین کند (این دستورها را عملی سازد)، خداوند برایش پاداش هزار حج و هزار عمره و هزار جنگ و جهاد مینویسد که همهاش همراه رسول خدا بوده باشد. و نیز برای او پاداش مصیبت هر پیامبر و رسول و وصی و صدیق و شهیدی باشد که مرده یا کشته شده، از آن زمان که دنیا آفریده شده تا قیام قیامت.» صالح بن عقبه و سیف بن عمیره گویند: علقمه بن محمّد حضرمی گوید: به امام باقر علیهالسلام گفتم به من دعایی بیاموزید که آن را در آن روز (عاشورا) هنگامی که امام را از نزدیک زیارت میکنم، بخوانم و نیز دعایی بیاموزید که هر زمان او را از نزدیک زیارت نکردم و از شهرهای دور و خانهام با سلام، به امام اشاره کردم، بخوانم. علقمه گوید: امام به من فرمود: «ای علقمه، زمانی که دو رکعت را خواندی، پس از آن که با سلام به امام اشاره نمودی در این حالت (پس از اشاره به امام بعد از تکبیر) این گفته را بگو. چرا که اگر بگویی، دعایی را خواندهای که فرشتههای زائر امام میخوانند. و خداوند برایت صد میلیون درجه مینویسد و تو مانند کسانی میشوی که با امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیدهاند تا آنجا که در درجاتشان با آنان شریک میشوی و جز در میان شهیدانی که با امام شهید شدهاند شناخته نمیشوی و پاداش زیارت هر پیامبر و رسولی و نیز زیارت هر کس که امام حسین علیهالسلام را زیارت کرده، از روزی که حضرت کشته شده است، برایت نوشته میشود...» آنگاه متن زیارت عاشورا آمده است: بخش اوّل زیارت عاشورا ـ فراز اوّل: سلام سلام بر تو ای ابا عبدالله؛ سلام بر تو ای فرزند رسول خدا؛ سلام بر تو ای فرزند امیرمؤمنان و ای فرزند سرور اوصیاء؛ سلام بر تو ای فرزند فاطمه سرور زنان جهانیان؛ سلام بر تو ای خون خدا و ای فرزند خون خدا، و ای خونی که انتقام آن گرفته نشده؛ سلام بر تو و بر جانهایی که در کنارت آرمیدهاند؛ سلام خدا همواره از سوی من بر شما همه باد، تا من هستم و شب روز هست. توضیح: زیارت عاشورا زائر را به امام نزدیک میسازد تا آنکه او را در قافله حسینی و در زمره یاران مدافع امام قرار میدهد. روح تولّی و تبرّی و موالات و برائت از سر تا پای این زیارت میبارد؛ و زائر با برائت و جدایی از همه کسانی که در برابر اهلبیت علیهمالسلام و شخص سیدالشهداء علیهالسلام صف کشیدهاند و دست به آزار و قتل آنان آلودهاند، خویش را در کنار اهلبیت و امام حسین علیهالسلام قرار میدهد و در این لعن و برائتجویی، مسببان و مؤسسان و پایه گذاران ظلم و ستم بر اهل بیت علیهمالسلام را از یاد نمیبرد. آنگونه که تک تک مباشران و عاملان قتل را مورد لعن قرار میدهد. زائر در این زیارت همانگونه که موالات خود را تعمیم میدهد و شامل همه دوستان و هواداران و طرفداران اهلبیت علیهمالسلام و امام حسین علیهالسلام میبیند؛ همینطور برائت خود را نسبت به همه طرفداران و پیروان و هواداران صف دشمن شامل میسازد و برای این موالات فراگیر و برائت عام خود تا دامنه قیامت استمرار میبیند. زیارت عاشورا با سلام به امام شروع میشود و در سلام و با سلام امام را معرفی میکند. و در ادامه لعن میآید و این حکایت از آن دارد که لعن اوج سلام است و زائر با آشنایی با امام و گره خوردن با او از همه کسانی که در برابر امام هستند دست میشوید و همه را لعن میکند و از همه بیزاری میجوید. زائر از سلام به لعن و مجدداً از لعن به سلام میرسد چرا که از آشنایی با امام و امامت به لعن دشمنان میرسد و با لعن دشمنان و برائت و جدایی از آنان مجدداً با سلامی که در پایان زیارت میخواند، در کنار امام قرار میگیرد. ـ فراز دوم: بزرگی و سنگینی مصیبت فقدان امام حسین علیهالسلام. ای اباعبدالله، فقدان تو بسیار بزرگ است؛ و مصیبت از دست دادن تو بر ما و بر همه مسلمانان، سنگین و بزرگ است؛ و نیز مصیبت تو، در آسمانها بر همه آسمانیان، بزرگ و سنگین است. توضیح: در فراز دوم، زائر پس از آنکه با سلام به امام، شناخت خویش را از امام ابراز داشته و ارزشمندی وجود امام، این برگزیده الهی را یافته، خطاب به امام از بزرگی و سنگینی مصیبت فقدان امام سخن میگوید و آن را بر همه مسلمانان و همه آسمانیان سنگین و گران وصف میکند. آری با شناخت درست از امام و ضرورت وی برای رهبری هستی و اضطرار انسان و نیازش به امام در فراز اوّل، عظمت مصیبت از دست دادن وی در فراز دوم بازگو میگردد. ـ فراز سوّم: لعن و بیزاری. خداوند لعنت کند اُمّتی را که پایه ستم و جور بر شما اهلبیت را نهاد؛ و خداوند لعنت کند اُمّتی را که شما را از جایگاهتان دور داشت؛ و شما را از رتبههایی که خداوند شما را در آن رتبهها قرار داده بود برکنار ساخت؛ و خداوند لعنت کند اُمّتی را که شما را کشت؛ و خداوند لعنت کند کسانی را که آنها را بر جنگ با شما قدرت دادند؛ من از آنان و از پیروان و طرفداران و دوستان آنان، در پیشگاه خدا و شما برائت و بیزاری میجویم. توضیح: این فراز کلیّت و جامعیّتی قابل توجه دارد. چراکه زائر، نه فقط دشمنان امام حسین علیهالسلام را، بلکه همه دشمنان و مخالفان اهل بیت علیهمالسلام را لعن و نفرین میکند. در این فراز، پنج دسته مورد لعن و بیزاری قرار میگیرند: دسته اول: پایهگزاران و مسببان ستم و جور بر اهلبیت علیهمالسلام. این دسته پلیدترین دستهها هستند که پیش از همه و بیش از همه باید مورد لعن و نفرین قرار گیرند. دسته دوم: کسانی که اهلبیت علیهمالسلام را از جایگاهشان دور ساختند و از مقام رهبری اُمّت، که رتبه خدادادی آنان بود برکنار ساختند. این دسته وسیعتر از دسته پیشین است. دسته سوم: قاتلان و کشندگان اهلبیت علیهمالسلام. مانند کسانی که در عاشورا در برابر امام صف کشیدند. دسته چهارم: کسانی که با قاتلان اهلبیت علیهمالسلام همیاری و همکاری کردند و زمینه کشتن اهلبیت علیهمالسلام را فراهم ساختند و قاتلان را برای کشتن اهلبیت علیهمالسلام قدرت دادند. دسته پنجم: کسانی که پیرو و دنبالهرو و دوست و طرفدار ایشان هستند. ـ فراز چهارم: شعار کامل. ای ابا عبدالله، من تا روز قیامت با هر کس که با شما آشتی است، آشتیم؛ و با هر کس که با شما در جنگ است، در جنگم. توضیح: زائر در این فراز که شعار او در بخش اوّل زیارت عاشورا است اعلام میدارد که، ای امام تولّی و تبّری من در جهت شماست. در سلم و سلام هستم با آنان که با شما در سلم و سلامند و دشمن و در جنگم با آنان که با شما در جنگند، برای همیشه تا قیامت. این جمله کوتاه، شعار پرشور زائر امام را در عاشورا نشان میدهد و خطّ فکری و عملی او را تا قیامت ترسیم مینماید. ـ فراز پنجم: لعن گروههایی که مستقیم در قتل امام حسین علیهالسلام سهیم بودهاند با ذکر نامشان. خداوند، خاندان زیاد و خاندان مروان را لعنت کند؛ و خداوند، همه بنی امیه را لعنت کند؛ و خداوند، فرزند مرجانه (ابن زیاد) را لعنت کند؛ و خداوند، عمر بن سعد را لعنت کند؛ و خداوند، شمر را لعنت کند؛ و خداوند، گروهی را که اسبهایشان را زین کردند و لگام زدند و برای جنگ با تو (امام حسین علیهالسلام) نقاب جنگی زدند، لعنت کند. توضیح: در فراز پنجم زیارت عاشورا شخصاً گروهها و افرادی که در قتل سیدالشهداء علیهالسلام شرکت و دخالت داشتهاند با ذکر نام مورد لعن قرار میگیرند. خاندان زیاد، خاندان مروان، همه بنیامیه، ابن مرجانه (ابن زیاد)، عمر بن سعد، شمر و همه کسانی که برای جنگ با امام آماده شدند و در جنگ با امام شرکت داشتند. زائر در این فراز پس از آن لعنهای کلّی به لعن کسانی میرسد که در برابر امام حسین علیهالسلام ایستادند و او را به شهادت رساندند و با لعن اینان، لعن فراز سوم را تکمیل مینماید. ـ فراز ششم: درخواست خونخواهی امام حسین علیهالسلام، در رکاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف. پدر و مادرم به فدایت باد؛ مصیبت من به فقدان تو بزرگ است؛ از خداوندی که جایگاهت را بزرگ و گرامی داشت و مرا با وجود تو کرامت بخشید، میخواهم که خونخواهی و انتقام خون تو را همراه با امامی پیروزمند از خاندان حضرت محمّد صلّیالله علیهوآله، روزیم سازد. توضیح: زائر در فراز ششم پس از آنکه موضع خودش را نسبت به دشمنان اهلبیت علیهمالسلام و خصوصاً دشمنان سیدالشهداء علیهالسلام، مشخص کرده و از همه آنان برائت و بیزاری جسته، هم اکنون وظیفه دیگر خویش را دنبال میکند. و با نثار کردن و تقدیم نمودن همه هستیاش به امام، که پدر و مادر سمبل آن هستند و ابراز مجدد این نکته که مصیبت امام بر او بسیار بزرگ و سنگین است؛ از خدا میخواهد که همراه با امام قائم از اهلبیت علیهمالسلام که در قیامش پیروز است به خونخواهی امام حسین علیهالسلام برخیزد و انتقام این خون را بگیرد. آری کسی که عظمت از دست دادن امام را احساس میکند و به مقام بزرگ و ارزشمند امام واقف است و میداند که وجود او برای ما کرامت است، از خداوند میخواهد که توفیق یابد همراه با حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف به خونخواهی برخیزد. این خواسته کسی است که در رنج از دست دادن امام میسوزد و حاضر است که پدر و مادرش را فدای امام سازد. او از خدا میخواهد که در انتقامگیری همراه با منتقم حقیقی باشد و این وظیفهاش را نیز انجام دهد. ـ فراز هفتم: اوج بخش اوّل زیارت عاشورا. خدایا، مرا در پیشگاه خودت در دنیا و آخرت با حسین علیهالسلام (به واسطه امام حسین علیهالسلام) وجاهت و شخصیت بده. توضیح: وجاهت و جاه یعنی: آبرومندی، منزلت، شخصیت و مقبولیت. زائر در این فراز که اوج بخش اول زیارت است از خداوند میخواهد تا او را نزد خویش با امام حسین علیهالسلام و به واسطه امام در دنیا و آخرت وجاهت دهد. امام حسین علیهالسلام برای زائر ملاک و میزان است و دوستی او و پیروی از او و برائت از دشمنان او و نزدیکی به امام مایه وجاهت و مقبولیت زائر است. زائر همه چیز را در ارتباط با امام میبیند و از خداوند میخواهد که به واسطه امام حسین علیهالسلام او را وجاهت دهد. آری امام حسین علیهالسلام و فرزندانش رهبران ما هستند ما دلداده حسین و فرزندان او هستیم. ما از هر کس جز حسین و فرزندانش بریدهایم و فقط با حسین و فرزندان او قرب و منزلت در پیشگاه خدا میجوییم. ـ بخش دوم زیارت عاشورا: ـ فراز اوّل: تقرّب و اظهار موالات به اهلبیت علیهمالسلام و برائت از دشمنانشان. ای ابا عبدالله؛ من به خدا و رسول او و به امیرمؤمنان و به فاطمه و به حسن و به تو با دوستی تو و با برائت و بیزاری از هر کس که با تو جنگید و جنگ با تو را به پا کرد، تقرّب میجویم. و نیز با برائت و بیزاری از کسانی که پایه ستم و جور بر شما را نهادند؛ و به پیشگاه خدا و رسول از هر کس که پایه این ظلم را گذاشت و بنیان ستم را بر آن نهاد؛ و در پی ستم و جور بر شما و پیروانتان حرکت کرد، برائت و بیزاری میجویم. توضیح: زائر بیان میدارد که من با موالات و دوستی تو ای حسین و نیز با برائت و بیزاری از قاتلان تو و مسببان ظلم و جور بر شما و بر پیروان و هواداران شما، به خدا و رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله و حضرت امیرمؤمنان علی علیهالسلام و حضرت فاطمه سلاماللهعلیها و امام حسن علیهالسلام و شخص شما ای حسین، تقرّب و نزدیکی میجویم. موالات امام حسین علیهالسلام یعنی، در کنار امام حسین علیهالسلام قرار گرفتن، به او نزدیک شدن و پیرو او و دوست او قرار گرفتن. در برابر، برائت که جدایی از مخالفان امام و قاتلان او و پایهگزاران ستم بر اهل بیت علیهمالسلام است. چه اندازه پیوند و نزدیکی با امام حسین علیهالسلام مهم و ریشهای است و تا چه پایه جدایی و بیزاری از دشمنان امام حسین علیهالسلام اصل و پایه است که زائر در بخش دوم، باز هم با موالات و برائت شروع میکند و نزدیکی به خدا و رسول و... را در این موالات و برائت میداند. البته موالات و برائت مراحلی دارد و لایههای گوناگونی دارد که زائر باید در تحصیل آن کوشا باشد و به مرحله اول که گاه تنها زبانی است اکتفاء نکند. ـ فراز دوم: تقرّب و تجدید اظهار موالات اهلبیت علیهمالسلام و دوستان ایشان و برائت از دشمنانشان. به پیشگاه خداوند و شما از اینان برائت و بیزاری میجویم. و به پیشگاه خداوند و سپس به پیشگاه شما، با دوستی شما و دوستی دوست شما و با برائت و بیزاری از دشمنان شما و کسانی که جنگ با شما را به پا کردند و نیز با برائت از پیروان و دنبالهروان آنها، تقرّب میجویم. توضیح: سوز از دست دادن امام و عمق دردناک مصیبت بزرگ عاشورا بر زائر عاشورا و اهمیت ویژه ابراز موالات و برائت برای زائر حسینی، میطلبد که مجدداً سخن فراز پیشین را تکرار کند و با تعمیم موالات امام حسین علیهالسلام به موالات همه اهلبیت علیهم السلام از یکسو و نیز تعمیم آن نسبت به همان دوستان و طرفداران اهلبیت علیهم السلام از سوی دیگر به این مهمّ دینی عمق بخشد؛ آنگونه که در مورد برائت هم این دو تعمیم دیده میشود. بنگرید چگونه زیارت عاشورا زائرش را هدایت میکند و راه میبرد و عمق موالات و برائت را در فرازهای گوناگون برای او میشکافد. ـ فراز سوم: شعار بخش دوم زیارت عاشورا. من درصلح و سازش هستم با هرکس که با شما درصلح وسازش است؛ و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است؛ و دوست کسی هستم که با شما دوست است؛ و دشمن آن کس که با شما دشمن است. توضیح: در فراز سوّم از این بخش مجدداً شعار زیارت که در بخش اوّل نیز آمده بود با تأکید بیشتر تکرار میشود. این فراز به مانند فراز چهارم بخش اوّل به دلیل فشردگی و تلخیص حالت شعار پیدا میکند و در هر دو بخش تکرار میگردد. محتوای این شعار چنان جامع و بلند و گویاست که جا دارد دو بار در این زیارت تکرار شود و محور زیارت قرار گیرد. ـ فراز چهارم: درخواستهای گوناگون زائر. از خداوندی که مرا با معرفت و شناخت شما و دوستانتان کرامت بخشید و برائت و بیزاری جویی از دشمنانتان را روزیم ساخت میخواهم که: مرا با شما در دنیا و آخرت قرار دهد؛ و همراهی راستینی برایم در نزد شما در دنیا و آخرت تثبیت کند. و از او میخواهم که مرا به جایگاه پسندیده شما نزد خداوند برساند. و انتقامگیری از خون شما را همراه با حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف، امام هدایت و آشکار، که به حق سخن میگوید و از خود شماست روزیم سازد. و از خدا به حق شما و به مقامی که شما نزد وی دارید میخواهم که در برابر این مصیبتی که من با از دست دادن شما دیدهام، برترین پاداشی را که به مصیبت دیدهای میدهد، به من بدهد؛ همان مصیبتی که چقدر بزرگ است و چقدر فقدان آن در اسلام و در همه آسمانها و زمین بزرگ است. خدایا مرا در این جایگاهم از کسانی قرار بده که از سوی تو به آنان درود و رحمت و مغفرت میرسد. خدایا زندگیام را زندگی محمّد و آل محمّد و مرگم را بسان مرگ محمّد و آل محمّد قرار بده. توضیح: زائر در فراز چهارم پس از یادکرد از نعمت معرفت و شناخت اهلبیت علیهمالسلام و دوستانشان و برائت از دشمنانشان، خطاب به اهل بیت علیهمالسلام، از خدا میخواهد که 1. مرا در دنیا و آخرت با شما همراه سازد. 2. و همگامی راستینی در دنیا و آخرت برای من نزد شما ثابت و استوار بدارد. 3. و مرا به جایگاه پسندیدهای که شما نزد خداوند دارید برساند. (به جایگاه شما برسم (با شما باشم) و یا به شفاعت شما دست پیدا کنم). 4. و همراه با حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف به خونخواهی شما برخیزم، همان امامی که از شماست و ظهور کرده و به حق سخن میگوید. 5 . و بهترین پاداشی که به مصیبت دیدهای میدهد، در برابر مصیبتی که دیدهام به من بدهد. 6. و مرا در این جایگاه مصیبتزده مشمول صلوات و رحمت و مغفرت الهی سازد. 7. و اینکه خداوند زندگیام را زندگی محمّد و آل محمّد و مرگم را بسان مرگ محمّد و آل محمّد قرار دهد. این دعای پایانی، قرین دعای پایانی بخش اول است که: « اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالْحُسَيْنِ علیهالسلام فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» و هر دو در اوجند و هر کدام اوج بخشی از زیارت عاشورا. بخش سوّم: ـ فراز اوّل: روز عاشورا و دشمنان و لعن مجدّد آنان. خدایا این عاشورا روزی است که بنی امیه و فرزند زن جگرخوار، آن را مایه برکت گرفتند؛ هم او که در زبان تو و زبان پیامبرت در هرجا و موقفی که پیامبرت میایستاد، ملعون (لعن شده) و پسر ملعون بود. خدایا ابوسفیان و معاویه و یزید بن معاویه را لعنت کن، لعنتی که تا همیشه، از تو بر آنها باشد. و این عاشورا روزی است که خاندان زیاد و خاندان مروان با کشتن امام حسین علیهالسلام به آن شاد گشتند. خدایا، لعنت خود و عذاب دردناک را بر آنان مضاعف کن. خدایا، من در این روز عاشورا و در این جایگاه و در همه روزهای زندگیام با برائت از اینان و لعنت بر اینان و با موالات و دوستی با پیامبر و خاندان پیامبرت به تو تقرّب میجویم و نزدیک میشوم. توضیح: در این فراز، نگاه دشمنان به روز عاشورا مطرح میشود و تبرّکجویی و شادی بنی امیه و آل زیاد و آل مروان به این روز و به کشته شدن امام در آن مطرح میگردد. و زائر در کنار آن از خدا میخواهد که اینان مورد لعن الهی قرار گیرند و لعن و عذاب بر آنان مضاعف گردد. زائر، در پایان این فراز، خود را در عاشورا و در همه روزهای زندگیاش، با برائت از اینان و با موالات و دوستی با پیامبر و آل پیامبر، همراه میبیند و این را مایه تقرب به خداوند میداند. ـ فراز دوّم: صدبار لعن و صدبار سلام. پس صد مرتبه میگوید: خدایا، نخستین ستمگری را که به حق محمّد و خاندان او ستم کرد، و آخرین کسی را که در این ستم از او پیروی کرد لعن فرما. خدایا، گروهی را که با امام حسین علیهالسلام جنگیدند و بر کشتن او همراهی کردند و پیمان بستند و پیروی نمودند، لعن نما. خدایا همه اینان را لعن کن. توضیح: زائر در این فراز همه کسانی را که به حق محمّد و آل محمّد ستم کردهاند از اولین آنها تا آخرینشان را لعن میکند و در کنار این لعن عام و فراگیر نیز گروهی را که با امام حسین علیهالسلام جنگیده و برای کشتن او همراهی و بیعت داده بودند لعن میکند. و از خدا میخواهد که همه اینان مورد لعن الهی قرار گیرند و این لعن جامع و شامل را صد بار تکرار میکند. و سپس صدبار میگوید: سلام بر تو ای اباعبدالله و بر جانهایی که در کنارت آرمیدهاند. سلام خدا همواره تا من هستم و شب و روز هست بر تو باد. خداوند این زیارت را آخرین زیارت من از شما قرار ندهد. سلام بر حسین، و بر علی بن الحسین، و بر فرزندان امام حسین، و بر یاران امام حسین. توضیح: زائر پس از لعن این گروههای ملعون و جدایی از آنان خود را در کنار امام حسین علیهالسلام و یاران او میبیند و به امام سلام میدهد. به امام و همه جانهایی که در کنار امام آرمیدهاند؛ سلامی تا نهایت روزگار. و از خدا میخواهد که این آخرین سلام او نباشد و همچنان در ادامه ایام باز موفق به سلام بر امام و شهیدان در رکاب امام گردد. و با سلام به امام حسین و فرزندش علی بن الحسین و همه فرزندان امام و همه یاران امام، سلام خود را به پایان میبرد و صد بار این جملات سلام را تکرار میکند. ـ فراز سوّم: آخرین وکاملترین لعن و اوج بخشسوم. سپس میگوید: خدایا، لعنت مرا ویژه نخستین ستمگر قرار ده و در نخست او را قرار بده سپس دومی و سومی و چهارمی را مورد لعن قرار ده. خدایا، یزید را که پنجمین نفر است، لعن کن؛ و عبیدالله پسر زیاد و پسر مرجانه و عمر بن سعد و شمر و خاندان ابوسفیان و خاندان زیاد و خاندان مروان را تا روز قیامت لعن کن. توضیح: لعن در زیارت عاشورا در این فراز به اوج خود میرسد و با اشارههای گویا و روشنی ملعونان را هدف میگیرد. در این فراز ارجمند، از لعن نخستین ظالم و ستمگر آغاز میشود و تا چهارمی و یزید که پنجمین آنهاست ادامه مییابد و سپس دیگر قاتلان و شریکان در قتل امام را نام میبرد و لعن میکند؛ لعنی ویژه و خاص که جامعترین و کاملترین و در اوجترین لعن زیارت عاشورا است. نامهای ملعونان در ابتدا با رمز اولی و دومی و سومی و چهارمی همراه است و قابل تطبیق با مواردی است ولی زائر خود میفهمد و میداند که این لعنها دقیقاً چه کسانی را نشانه میگیرد. در تطبیق اولی و دومی و سومی و چهارمی وجوهی گفته شده که جمع بین آنها نیز بدون مانع است و این زائر است که مراد زیارت عاشورا را در این فراز با پشت سر گذاشتن فرازهای پیشین میفهمد. ـ فراز چهارم: سجده آخر و اوج زیارت. پس به سجده میروی و میگویی: خدایا، در مصیبت اینان، بسان شاکرانی که تو را ستایش میکنند ستایش میکنم. ستایش ویژه خداست بر این از دست دادن بزرگ من. خدایا، در روزی که بر تو وارد میشوم شفاعت امام حسین علیهالسلام را روزیم ساز؛ همراهی صادقانه مرا با امام حسین و یارانش نزد خویش ثابت بدار؛ همان یارانی که خون قلب خویش را در دفاع از امام حسین علیهالسلام سخاوتمندانه بخشیدند. توضیح: این فراز که در حال سجده از سوی زائر ابراز میشود، اوج کل زیارت عاشورا است. زائر در این فراز بر مصیبتی که در ارتباط با امام و یارانش دارد ستایش و حمد میکند. حمد بر مصیبت بزرگ از دست دادن امام. اصولاً مردم در نعمتها حمد و شکر میکنند ولی زائر که به اوج رسیده، خدا را در هر حال ستایش میکند و سپاس می¬گوید. زائر در این حال بر از دست دادن امام نیز ستایش و سپاس دارد که باید مفاد این حمد را بهتر فهمید. و باز در آخرین جمله این فراز، از خداوند شفاعت امام را در روز قیامت میطلبد و از خدا میخواهد که همراهی صادقانهاش با حسین و یاران او نزد خداوند تثبیت شود. همان یارانی که در دفاع از امام حسین علیهالسلام خون قلبشان را هدیه کردند. و آیا این دعای زائر مستجاب میشود و او در قافله حسینی در کنار یاران امام قرار میگیرد و چون یاران امام آماده برای دفاع از امام و هدیه جانش میباشد. این بستگی به تحولی دارد که زیارت در زائر ایجاد میکند. و در پایان آمده که علقمه گوید: امام باقر علیهالسلام فرمود: «اگر بتوانی که امام را با این زیارت عاشورا، از خانهات هر روز زیارت کنی چنین کن که پاداش همه اینها برای توست.» محمّد بن خالد طیالسی از سیف بن عمیره روایت کرده که وی گفت: همراه با صفوان بن مهران جمّال، با حضور دستهای از یارانمان برای زیارت نجف حرکت کردیم؛ پس از آن که امام صادق علیهالسلام از نجف رفته بودند ما از حیره به مدینه آمدیم. چون از زیارت فارغ شدیم صفوان رو به سوی امام حسین علیهالسلام (کربلا) کرد و به ما گفت: آیا امام حسین علیهالسلام را از همین جا بالای سر امیر مؤمنان علی علیهالسلام زیارت میکنید؟ از همین جا امام صادق علیهالسلام در حالی که در خدمتشان بودم به امام حسین علیهالسلام اشاره کرد (و از راه دور او را زیارت کرد). سیف بن عمیره گوید: صفوان همان زیارتی را خواند که علقمه بن محمّد حضرمی از امام باقر علیه السلام در روز عاشورا نقل کرده است. سپس بالای سر امیر مؤمنان علیهالسلام دو رکعت نماز گذارد و پس از نماز با امیرمؤمنان علیهالسلام وداع کرد و در حالی که رو به سوی امام حسین علیهالسلام (کربلا) گرداند به امام حسین علیهالسلام اشاره نمود و وداع کرد. و در دعایی که در پی آن خواند این بود: ای خدا، ای خدا، ای خدا؛ ای اجابت کننده دعای کسانی که به اضطرار افتادهاند؛ و ای برطرف کننده گرفتاریهای گرفتاران؛ ای فریادرس فریادخواهان؛ و ای دادرس دادخواهان؛ ای کسی که از رگ گردن به من نزدیکتر است؛ و ای کسی که میان انسان و قلبش فاصله میشود؛ ای کسی که در منظر برتر و در افق روشن است. ای کسی که بخشنده و مهربان است و بر عرش مسلّط است؛ و ای کسی که چشم خیانتکار را میشناسد و آنچه را که دلها در خود نهان میدارند، میداند. و ای کسی که نهانی بر او مخفی نیست و صداها بر او مشتبه نمیشود. و ای کسی که خواستههایی را که مردم میطلبند بر او اشتباه نمیشود و اصرار اصرار ورزان در دعا او را خسته نمیکند. ای کسی که هر چه از دست رفتنی است به دست میآوری؛ و هر چه پراکنده است جمع میکنی؛ و ای آفریننده جانها پس از مرگ. ای کسی که هر روز کاری انجام میدهد؛ ای برآورنده نیازها؛ ای برطرف کننده گرفتاریها. ای عطاگر خواستهها؛ ای سرپرست تمایلها؛ ای کفایتگر کارهای مهم؛ ای کسی که از هر چیز کفایت میکند ولی چیزی در آسمانها و زمین از او کفایت نمیکند. از تو میخواهم به حق محمّد و علی و به حق فاطمه دختر پیامبرت و به حق حسن و حسین؛ چرا که من با اینان در این جایگاه به تو رو میکنم و به اینان متوسل میشوم و اینان را شفیع و واسطه نزد تو میآورم. و به حق اینان از تو میخواهم و سوگندت میدهم و به جدّ از تو میطلبم و نیز به مقامی که اینان نزد تو دارند و ارزشی که اینان در پیشگاه تو دارند و به ویژگیهایی که آنان را به آن بر همه جهانیان برتری بخشیدی و به نامت که آن را نزد اینان قرار دادی و آن را ویژه اینان نه دیگر جهانیان ساختی و با آن نام آنان را جدا و ممتاز ساختی و برتری آنان را از عالمیان متمایز نمودی. تا آنجا که برتری و فضیلت اینان بر فضیلت همه جهانیان بالا گرفت. (از تو میخواهم) که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی؛ و غم و همّ و گرفتاری مرا از من برطرف سازی؛ و آنچه از کارهایم فکرم را گرفته کفایت کنی؛ و بدهکاریام را اداء کنی؛ و مرا از فقر و ناداری پناه دهی؛ و از گرفتاری نیز پناه دهی؛ و مرا از اینکه از خلق تو بخواهم بینیاز سازی. و از اندوه کسی که از اندوه او میترسم مرا کفایت کنی؛ و نیز از سختی کسی که از سختیاش میترسم، و از ناهمواری کسی که از ناهمواری او میترسم، و از شرّ کسی که از شرّ او میترسم، و از فکر و نقشه و توطئه کسی که از توطئه او بیم دارم، و از ستم کسی که از ستمش هراس دارم، و از جور کسی که از جور او میترسم، و از قدرت کسی که از قدرتش بیم دارم، و از دشمنی کسی که از دشمنیاش بیمناکم، و از قدرت کسی که از بلای قدرت او بر خود ترس دارم، مرا کفایت کنی؛ و کید و دشمنی دشمنان و فریب توطئهگران را از من برگردانی. خدایا، هر کس قصد بد به من دارد، تو قصد او کن؛ و هر کس با من فریب و نیرنگ و توطئه دارد با او چنین کن و نقشه و توطئه و قدرت و خواستههایش را از من بازگردان و هرگونه و هر زمان که میخواهی او را از من بازدار. خدایا، او را با فقری که جبرانش نکنی، و با بلایی که آن را پنهان نسازی، و با گرفتاریای که آن را مانع نشوی، و با مرضی که آن را شفا ندهی، و با ذلّتی که آن را به عزت مبدّل نسازی، و با خواری و زمینگیریای که آن را جبران نسازی، مشغول ساز. خدایا، ذلت و خواری را در برابر او قرار بده؛ و فقر را در منزلش وارد ساز؛ و بیماری و مریضی را بر بدنش وارد نما، تا آنکه او را با اشتغالی که فراغت نداشته باشد از من منصرف سازی. و یاد مرا فراموشش سازی آنگونه که یاد خودت را از یادش بردهای. و گوش و چشم و زبان و دست و پا و دل و همه اعضا و جوارحش را از من بگیری (و بازداری تا آسیبی با آنها به من نزند)؛ و در همه اعضایش بیماری را وارد سازی بیآنکه او را شفا دهی تا آن که این بیماری موجب مشغولیت او گردد و بدان از من و یاد من غافل شود. و ای کفایتگر چیزی که جز تو آن را کفایت نمیکند مرا کفایت کن. چراکه تو کفایتگری و جز تو کفایتگری نیست و تو گشایندهای و جز تو گشایندهای نیست؛ و تو فریادرسی و جز تو فریادرسی نیست؛ و تو پناه دهندهای و جز تو پناه دهندهای نیست. به زیان نشسته کسی که پناه دهندهاش جز تو باشد؛ و فریادرس و پناهگاهش جز تو باشد؛ و فرارگاه و ملجأش غیر تو باشد؛ و نجاتگاهش غیر تو مخلوقی باشد. تو تکیه گاه من، امید من، پناهگاه من، گریزگاه من و ملجاء و نجاتگاه منی. با تو گشایش میجویم و با تو پیروزی میطلبم و با محمّد و خاندان محمّد به تو روی میآورم و متوسل میشوم و شفاعت میجویم. از تو میخواهم ای خدا، ای خدا، ای خدا، ستایش برای توست و شکر برای تو؛ و به درگاه تو شکوه میکنم؛ و تو کمک کنندهای. از تو میخواهم ای خدا، ای خدا، ای خدا، به حق محمّد و خاندان محمّد که بر محمّد و خاندان محمّد و غم و همّ و گرفتاری مرا در این جایگاهی که دارم برطرف سازی آنگونه که از پیامبرت هم و غم و گرفتاریاش را برطرف ساختی. و ترس او از دشمنش را کفایت کردی. از من بگشا آنگونه که از او گشودی و گشایش ده برایم آنگونه که برای اوگشایش دادی. و مرا کفایت کنی آن گونه که او را کفایت کردی. و ترس کسی که از ترس او بیم دارم، و رنج کسی که از رنج او میترسم، و همّ کسی که از همّ او بیم دارم را برایم کفایت کنی بی آن که رنجی به من متوجه شود. و مرا با برآورده ساختن خواستههایم و با کفایت کردن از کارهای دنیا و آخرتم که مرا محزون ساخته، بازگردانی. ای امیرمؤمنان و ای ابا عبد الله الحسین، بر شما از سوی من سلام خدا باد برای همیشه تا آن زمان که شب و روز باقی است؛ و خداوند این زیارت شما را آخرین زیارت من قرار ندهد و بین من و شما جدایی نیفکند. خدایا، مرا بسان محمّد و ذریّهاش زندگی ده و بسان مرگشان مرگ، و مرا بر آیین آنان بمیران و در جمله آنان محشور فرما، و بین من و آنان یک چشم بهم زدن جدایی میفکن برای همیشه در دنیا و آخرت. ای امیرمؤمنان و ای امام حسین من به زیارت شما آمدهام؛ و با شما به خداوند، پروردگار خودم و شما توسّل میجویم و روی میآورم؛ و شما را در این حاجت و خواستهام نزد خدا شفیع قرار دادهام؛ پس شما برایم شفاعت کنید. چرا که برای شما نزد خداوند جایگاه ستوده و موقعیت ارزشمند و منزلت رفیع و حق وساطت است. من از نزد شما دو نفر باز میگردم در حالی که در انتظار تحقق خواستهام و برآورده شدن حاجتم و انجام گرفتن آن از سوی خدا با شفاعت شما برای من در پیشگاه خدا در این مورد هستم. پس ناکام نگردم و بازگشتم بازگشت زیانبار و ناکامی نباشد. بلکه بازگشتم بازگشتی ارزشمند، رستگارانه و پیروزمندانه باشد در حالی که همه خواستههایم به اجابت رسیده باشد و شما هر دو نزد خدا برایم شفاعت و وساطت کنید. باز میگردم آنگونه که هر چه خدا بخواهد همان است و تغییر دهی و قدرتی جز به خدا نیست. و کارم را به خدا واگذار میکنم و پشتم را به عنایت او پناه میدهم؛ و بر خدا تکیه و توکل میکنم و میگویم: خدا مرا کافی است. خداوند سخن هر کس که او را بخواند میشنود و برای من بعد از خدا و شما ای سرورانم مطلوبی نیست. هر چه خدایم بخواهد میشود و هر چه نخواهد نخواهد شد و تغییر و قدرتی جز به کمک خدا نیست. شما دو نفر را به خدا میسپارم و خداوند این زیارت را آخرین زیارت من با شما قرار ندهد. باز میگردم، ای سرورم ای امیرمؤمنان و ای مولایم؛ و نیز تو ای امام حسین علیهالسلام ای سرورم، در حالی که سلامم بر شما پیوسته باد تا شب و روز به هم پیوسته است، و این سلامم به شما برسد و از شما بازداشته نشود انشاءالله. و از خداوند به حق شما میخواهم که این را بخواهد و انجام دهد چرا که او ستوده و بزرگ است. ای دو سرورم، از زیارت شما دو نفر باز میگردم در حالتی که تائبم و حمد الهی و سپاس او را دارم و امید به اجابت خدا بستهام و مأیوس و ناامید نیستم. بر میگردم و باز میگردم و به زیارت شما بازگشت خواهم داشت. و از شما اعراض ندارم و نه از زیارت شما، بلکه باز میگردم و برمیگردم انشاءالله. و تغییر دهی و قدرتی نیست جز به کمک خداوند بلند مرتبه و بزرگ. ای سرورانم به شما تمایل نشان دادهام و نیز به زیارت شما پس از آن که مردم دنیا به شما و زیارت شما بیرغبت هستند. خداوند مرا از آنچه بدان امید بستهام و نیز از آنچه که در زیارت شما امید دارم ناامید نسازد. او نزدیک و اجابتکننده است. سیف (راوی خبر) گوید: از صفوان پرسیدم و به او گفتم که علقمه بن محمّد، این دعا را از امام باقر علیهالسلام برای ما نقل نکرد و تنها دعای زیارت را برایمان آورد. صفوان گفت: من همراه سرورم امام صادق علیهالسلام به این مکان آمدم (کنار قبر امیرمؤمنان علیه السلام) و او همانگونه که ما زیارت کردیم انجام داد و همین دعا را به هنگام وداع خواند پس از آنکه بسان ما که نماز خواندیم او نماز خواند و آنگونه که وداع نمودیم او وداع کرد. سپس صفوان به من گفت: امام صادق علیهالسلام به من فرمود: «این زیارت را بکن و این دعا را بخوان و حضرت را بدان زیارت نما؛ چراکه من از طرف خدا متعهد میشوم که هر کس این زیارت را کند و این دعا را بخواند، چه از نزدیک و چه دور، زیارتش مقبول و تلاشش مورد سپاس و سلامش به امام برسد و بازداشته نشود و خواستهاش از سوی خداوند برآورده شود هر چه باشد و خداوند او را ناکام و ناامید نسازد. ای صفوان، این زیارت را با همین ضمانت و تعهد از پدرم یافتهام و پدرم از امام سجاد علیهالسلام و او با همین ضمانت و تعهد از امام حسین علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام از برادرش امام حسن علیهالسلام با همین ضمانت و تعهد و امام حسن علیهالسلام از پدرش امیرمؤمنان علیهالسلام با همین ضمانت و تعهد و امیرمؤمنان علیهالسلام از رسول خدا صلّی الله علیه وآله با همین ضمانت و تعهد و رسول خدا از جبرئیل علیهالسلام با همین ضمانت و تعهد و جبرئیل از خداوند عزوجل با همین ضمانت و تعهد یافته است. و خداوند بر خویش سوگند یاد کرده که هر کس امام حسین علیهالسلام را با این زیارت از نزدیک یا دور زیارت کند و این دعا را بخواند، من زیارت او را قبول میکنم و شفاعت امام حسین علیهالسلام را درباره خواسته او هر چه باشد میپذیرم. و خواست او را به او میدهم و او از نزد من ناامید باز نمیگردد و او را شاد و خنک چشم همراه با برآوردن حاجتش و با رستگاری به بهشت و آزادی از آتش بر میگردانم. شفاعت او را در حق هر کس که بخواهد میپذیرم جز کسی که دشمن ما اهلبیت باشد. خداوند این را بر خویش تعهد کرده و سوگند یاد کرده و ما را به آنچه فرشتههای ملکوتش بر آن گواهند گواه گرفته است. سپس جبرئیل گفت: ای رسول خدا، خداوند مرا نزد شما برای سرور و شادمانی شما فرستاده است و نیز برای سرور و شادمانی علی بن ابیطالب و فاطمه و حسن و حسین و امامان از نسل شما تا روز قیامت. پس ای محمّد، سرور تو و سرور علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان و شیعیانتان تا روز قیامت مستدام باد.» سپس صفوان به من گفت که امام صادق به من فرمود: «ای صفوان، زمانی که حاجتی برایت پدید آید این زیارت را هر کجا که هستی بخوان و این دعا را نیز بخوان و از پروردگارت حاجتت را بخواه که از سوی خدا برایت میآید و خداوند به لطفش به رسول خویش وعدهای که دهد خلف نمیکند. و ستایش برای خداست.» ـ روایت زیارت عاشورا در کتاب «کامل الزایارت». جعفر بن محمّد بن قولویه قمی گوید: حکیم بن داود بن حکیم و دیگران از محمّد بن موسی همدانی و او از محمّد بن خالد طیالسی و او از سیف بن عمیره و صالح بن عقبه و هر دو از علقمه بن محمّد حضرمی و نیز محمّد بن اسماعیل از صالح بن عقبه و او از مالک جهنی از امام باقر علیهالسلام برایم حدیث کردند که حضرت فرمود: «هر کس در روز عاشورای محرم به زیارت امام حسین علیهالسلام برود تا آنکه در کنار امام حسین علیهالسلام گریان گردد، در روز قیامت با پاداش دو میلیون حج و دو میلیون عمره و دو میلیون جنگ و جهاد، با خداوند متعال دیدار میکند که پاداش هر حج و عمره و جنگ و جهاد معادل پاداشی کسی است که همراه رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله و امامان هدایت علیهمالسلام حج و عمره و جنگ و جهاد کرده باشد.» مالک جهنی گوید: گفتم فدایت گردم، کسی در شهرهای دوردست است و نمیتواند روز عاشورا به زیارت حضرت امام حسینعلیهالسلام برود، او چه کند؟ حضرت فرمود: «هنگامی که عاشورا میشود به فضای باز صحرا برود و یا بر بامی بلند در خانهاش برآید و با اشاره به امام حسین علیهالسلام سلام دهد و در نفرین کردن به قاتلان امام حسین علیهالسلام تلاش کند و پس از آن دو رکعت نماز گزارد. و این عمل را در ابتدای روز پیش از آنکه زوال خورشید (ظهر) شود به جا آورد پس از آن برای امام حسین علیهالسلام ندبه کند و بگرید و به همه کسانی که در خانهاش هستند دستور دهد که برای امام بگریند و با اظهار جزع و بیتابی بر امام در خانهاش اقامه عزای امام را بنماید و افراد خانه در اتاقها با گریه، یکدیگر را ملاقات کنند و برای مصیبت امام حسین علیهالسلام به یکدیگر تسلیت گویند و من همه این ثوابها که گفته شد برایشان ضمانت میکنم که خداوند به آنها بدهد.» گفتم: فدایت گردم شما اگر آنان چنین کنند برایشان ضامن شوی و شما عهدهدار آن هستی. حضرت فرمود: من این ثواب را برای آنان ضامن میشوم و عهدهدار میشوم اگر کسی چنین کند. راوی گوید: گفتم چگونه به یکدیگر تسلیت و تعزیت گویند. حضرت فرمود: میگویند: خداوند پاداشهای ما را برای مصیبتی که درباره امام حسین علیهالسلام دیدهایم بزرگ سازد. و ما و شما را از کسانی قرار دهد که همراه ولیّ خون امام حسین علیهالسلام حضرت مهدی از آل محمّد علیهمالسلام خون امام حسین علیهالسلام را طلب کنیم. و اگر بتوانی آن روز برای پیگیری کاری نروی چنین کن چرا که روز نحسی است و کار انسان در آن روز انجام نمیگیرد و اگر انجام گیرد برایش مبارک نخواهد بود و هدایتی نمیبیند. و برای خانهات، چیزی را ذخیره مساز چراکه هر کس در آن روز برای منزلش چیزی را ذخیره کند در این ذخیرهاش برکتی برای او نخواهد بود و نیز در مورد اهلش برکتی نخواهد داشت. و هر کس چنین کند (این دستورها را عملی سازد) خداوند برایش پاداش یک میلیون حج و یک میلیون عمره و یک میلیون جنگ و جهاد مینویسد که همهاش همراه رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله بوده باشد. و نیز برای او پاداش مصیبت هر پیامبر و رسول و هر صدیق و شهیدی باشد که مرده یا کشته شده، از آن زمان که دنیا آفریده شده تا قیام قیامت. صالح بن عقبه جهنی و سیف بن عمیره گویند: علقمه بن محمّد حضرمی گوید: به امام باقر علیهالسلام گفتم: دعایی به من بیاموزید که در آن روز هنگامی که امام را از نزدیک زیارت کردم بخوانم و نیز دعایی که هنگامی که از نزدیک زیارت نکردم و از راه دور و یا پشت بام منزلم به امام سلام دادم بخوانم. علقمه گوید: امام فرمود: «ای علقمه، هنگامی که دو رکعت نماز را خواندی پس از آنکه با اشاره به امام حسین علیهالسلام (کربلا) سلام دادی و به هنگام اشاره به امام و پس از دو رکعت این گفته را گفتی. زمانی که این را بگویی، دعایی خواندهای که فرشتههای زائر امام میخوانند و خداوند در برابر آن برایت یک میلیون حسنه مینویسد و از تو یک میلیون سیئه محو میسازد و صد میلیون درجه به تو ترفیع میدهد و تو از کسانی میشوی که با امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیدهاند تا آنجا که در درجات با آنان شریک میشوی و شناخته نمیشوی مگر با شهیدانی که با امام شهید شدهاند. و برای تو پاداش هر پیامبر و رسولی نوشته میشود و نیز پاداش زیارت هر کس که به زیارت امام حسین علیهالسلام آمده از روزی که حضرت کشته شده است.» در پایان علقمه گوید: امام باقر علیهالسلام فرمود: «ای علقمه، اگر بتوانی هر روز امام را با این زیارت کنی چنین کن که پاداش همه اینها برای تو خواهد بود. انشاءالله تعالی.»
فصل دوم: اعتبار زیارت عاشورا مقدمه در موضوع حجیّت خبر واحد، سه نظریّه است. دو نظریّه افراطی و تفریطی و یک نظریّه معتدل و میانه. 1. نظریه افراطی همان نظریّه اخباریهاست که گفته میشود، آنان همه روایات را حجّت و معتبر میدانند. 2. نظریه تفریطی و آن همان نظریه اقلیّتی است که در پذیرش روایات بسیار سختگیرند و نتیجه نظریه آنان، از اعتبار افتادن تقریباً اکثریّت روایات است. از طرفداران این نظریه مرحوم مقدّس اردبیلی، صاحب مدارک و صاحب معالم میباشند و در معاصران، نمونه شاخص آن مرحوم آیتالله العظمی خویی است. 3. نظریه معتدل و میانه، همان نظریه اکثریّت عالمان و محققان و فقیهان شیعه است که حجیّت و اعتبار را برای خبر موثوق به میدانند، أعم از اینکه این وثوق نوعی از ناحیه وثاقت راوی پدید آید یا از راههای دیگر. بنابر نظریه اکثریّت عالمان شیعه، اکثر روایات شیعه اعتبار مییابد. استاد مجدد مرحوم وحید بهبهانی قدسسره، سر سلسله عالمان و فقیهان و اصولیان شیعه، در برابر هر دو نظریه افراطی و تفریطی ایستاده است و آنها را به نقد کشیده است. با توجّه به این مقدّمه کوتاه، میگوییم: اعتبار روایات بنابر مسلک اکثریّت عالمان شیعه، هم از راه وثاقت راویان قابل اثبات است و هم از راههای دیگر اعتباریابی روایات. مورد قبول بودن روایت و مشهور بودن و در مجامع معتبر روایی آمدن و متعدد و مستفیض بودن و مضمونی هماهنگ با مجموعه روایات داشتن و قرائنی از این دست، موجب اعتباریابی روایت است. از هر راه که وثوق نوعی به صدور روایت پدید آید، روایت اعتبار و حجیّت مییابد. اکثریّت معتقدند، خبر واحدی که نوعاً وثوق آفرین است، از نظر عقلاء و با توجه به سیره عقلاء اعتبار مییابد و هرگز اعتبار ویژه خبر ثقه نیست؛ نقل ثقه یکی از راههای اعتباریابی روایات است. هم اکنون باید توجّه داشت که اعتبار سندی تنها یکی از راههای اعتبار روایت بر مبنای اکثریّت عالمان شیعه است و اثبات اعتبار روایات منحصر به راه سندی نیست. و برای اثبات اعتبار روایات، تنها وثاقت راویان حرف اول و آخر را نمیزند چرا که راه اعتبار منحصر به آن نیست. بنابراین وقتی میخواهیم ببینیم روایت زیارت عاشورا اعتبار و حجیّت دارد یا ندارد، بنابر مسلک اکثریّت، باید در جستجوی راههای اعتبار باشیم و اعتبار را منحصر در سند نبینیم. این یک نکته بسیار مهم است که امروز بسیاری از آن غافل هستند و اعتبار روایت را صرفاً در سند آن جستجو میکنند. بگذریم که در باب اعتبار سندی روایت هم بر مبنای اکثریّت، وثاقت راویان از راههای گوناگونی قابل اثبات است. و این اقلیّت است که مانند حضرت آیتالله العظمی خویی قدسسرّه در رجال سختگیری افراطی دارند. باید از کسانی که تنها راه سندی را دنبال میکنند پرسید، چرا به راههای دیگر که از نظر اکثریّت قریب به اتفاق عالمان شیعه برای اعتباریابی روایات است، بیتوجّه هستید؟ چرا تنها نظریه اقلیّت را مطرح میکنید به گونهای که گویا همه عالمان شیعه اینگونه فکر میکنند و بعد نتیجه میگیرید که این روایت ضعیف است. خوانندگان گرامی عنایت دارند که اینان به هنگام فهرست کردن نام کسانی که به انحصار اعتبار در سند روایت قائلند، تنها از کسانی چون مقدس اردبیلی و صاحب معالم و صاحب مدارک نام میبرند و گفتههای حضرت آیت الله العظمی خویی قدسسرّه را وحی منزل میگیرند. غافل از اینکه اکثریّت قریب به اتفاق عالمان شیعه بر خلاف این نظریه هستند و حتی استادان آیتالله خویی قدسسرّه نیز این نظریه را نمیپذیرند. و حتی خود ایشان در دوره دوم درس خارج اصول، بر همین مبنای اکثریت و استادان خویش است. و جالب اینجاست که برخی پس از اثبات ضعف نتیجهگیری میکنند که این روایت مجعول و ساختگی است. با اینکه ضعف روایت و عدم وثاقت راوی آن به معنای قطعیّت جعل و ساختگی آن نیست. آنگونه که روشن است، ضعیف بودن روایت و مجعول بودن آن، دو مقوله جدای از هم است. خواننده گرامی عنایت دارد که ما در مقاله جداگانهای نامهای عالمان و گفتار آنان را در این موضوع فهرست کردهایم و نشان دادهایم که چگونه اکثریّت عالمان شیعه درست در مقابل این اقلیّت هستند. نمیدانیم چگونه برخی به خود اجازه میدهند که مبنای اقلیّت و نتیجه آن را به عموم نسبت دهند و آن را قطعی بگیرند. نمونه این دسته آقای محمّد باقر بهبودی در مقدمه کتاب «صحیح الکافی» است. ایشان مدّعی است که راه عالمان شیعه این است، ولی به هنگام ذکر، فقط نام چند نفر را میبرد. بعضی که مدّعی ضعف روایت زیارت عاشورا هستند، بر مبنای اقلیّت پیش رفتهاند و نام چند نفر را که اشاره شد بردهاند و البته به اشتباه نام شیخ طوسی را هم در لیست این گروه آوردهاند و مطلب را تمام شده گرفته و پس از آن برای اثبات نظر خویش، تنها و تنها به گفته آیتالله العظمی خویی در رجال و اصول استناد جستهاند. این نویسنده باید بداند که عالمان شیعه منحصر در آیتالله العظمی خویی قدسسرّه نیستند و تنها اقلیّتی مثل ایشان، اعتبار یک روایت را به اعتبار سند آن میداند و در اعتبار سند هم مفرطانه سختگیر است وگرنه همه عالمان شیعه مثل ایشان نیستند. نه محققها و نه شهید اوّل و نه وحید بهبهانی و نه شاگردان وحید مانند بحرالعلوم و میرزای قمی و صاحب ریاض و نه عالمان پس از آنها چون صاحب کفایه، محقق همدانی و نه حتی استادان آیتالله خویی مانند نایینی، عراقی و کمپانی و در عالمان معاصر نیز بروجردی، امام، مکارم، سبحانی، خرازی، لنگرودی، سیستانی، شیرازی، صافی، فاضل، همه و همه بر خلاف نظریه اقلیّت هستند. روایت زیارت عاشورا با توجه به متن و محتوا و حضور در مجامع معتبر روایی چون کاملالزیارات مرحوم جعفر بن محمّد بن قولویه قمی و مصباح کبیر و صغیر مرحوم شیخ طوسی و عنایت عالمان شیعه به آن و داستانهای قطعی مؤیّد زیارت، اعتبار و حجیّت ویژه و فوقالعادهای مییابد و بنابر مسلک مشهور فقیهان شیعه در جایگاه ویژهای از اعتبار قرار میگیرد.
اعتبار سندی روایت زیارت عاشورا آیتاللهالعظمی «حاجسیدموسیشبیریزنجانی« دامظلهالعالی که در اصول و فقه و رجال سرآمد است و فقیه رجالی عصر حاضر است، در پاسخ به سؤال اعتبار روایت زیارت عاشورا، اعتبار سندی آن را علاوه بر راههای دیگر اعتباریابی روایات توضیح دادهاند. ایشان در پاسخ به استفتایی در سال 1386 در مورد اعتبار زیارت عاشورا، چنین مرقوم فرموده اند: «گذشته از تأییدات غیبی که از راههای معتبر پیرامون زیارت عاشورا رسیده که خود به تنهایی دلیل کاملی بر اعتبار این زیارت شریف است، سندی که در کتاب «مصباح المتهجد» در ذیل این زیارت آمده، سند صحیحی است. توضیح این مطلب آن است که در کتاب «مصباح المتهجّد» پس از نقل زیارت حضرت سیدالشهداء علیهالسلام از علقمه آمده است: محمّد بن خالد طیالسی از سیف بن عمیره روایت کرده که گوید: همراه صفوان بن مهران جمّال و دستهای از یارانمان به نجف رفتیم؛ چون از زیارت فارغ شدیم صفوان رو به سوی امام حسین علیهالسلام (کربلا) کرد و به ما گفت: آیا از اینجا (بالای سر امیرمومنان علیهالسلام) امام حسین علیهالسلام را زیارت میکنید (صفوان افزوده است) من در خدمت امام صادق علیهالسلام بودم که به امام حسین علیهالسلام (از دور برای زیارت) اشاره کرد. سیف بن عمیره گوید: آنگاه صفوان همان زیارتی را که علقمه بن محمّد حضرمی از امام باقر علیهالسلام در روز عاشورا روایت کرده، خواند. و ظاهر این عبارت آن است که امام صادق علیهالسلام همان زیارتی را که علقمه از امام باقر علیهالسلام نقل کرده بود، با اشاره به امام حسین علیهالسلام (کربلا) خواند و حضرت را با همان زیارت کرد. در این سند هیچ بحثی در وثاقت سیف بن عمیره و صفوان بن مهران نیست. تنها سخن در دو جهت است. 1ـ در سند روایت تا محمّد بن خالد طیالسی. 2ـ در وثاقت شخص محمّد بن خالد طیالسی. امّا دو راه برای اثبات اعتبار سند تا طیالسی هست. راه اوّل: ظاهر عبارت شیخ طوسی "رَوی محمّد بن خالد" [محمّد بن خالد روایت کرده نه رُوی روایت شده] این است که نسبت روایت به محمّد بن خالد طیالسی نزد شیخ طوسی قدسسرّه ثابت است و این برای اعتبار سند از این جهت کافی است. راه دوّم: ظاهراً شیخ طوسی قدسسرّه روایت را از کتاب محمّد بن خالد طیالسی اخذ کرده است و جناب شیخ در کتاب فهرست خود، کتابی را به محمّد بن خالد طیالسی نسبت داده است و این کتاب را از طریق حسین بن عبیدالله [غضائری] از احمد بن محمّد بن یحیی العطّار از پدرش محمّد بن یحیی العطار از محمّد بن علی بن محبوب از خود طیالسی روایت کرده است. همه این راویان از بزرگان امامیه و شخصیتهای معتمد آنها هستند و احمد بن محمّد بن یحیی العطار هم از مشایخ اجازه است و مشایخ اجازه طبق نظر حقّ، نیازی به توثیق ندارند. سخن تنها در وثاقت شخص محمّد بن خالد طیالسی میماند که وثاقت ایشان را اموری گواهی میدهد. 1. روایت کردن محمّد بن علی بن محبوب که خود از شخصیتهای بزرگ شیعه است. وی همه کتابهای طیالسی را از او روایت میکند و این دلیل بر اعتماد محمّد بن علی بن محبوب بر طیالسی است. 2. محمّد بن خالد طیالسی در سندی که راویان بزرگ و ثقه برای روایت کتابهای جماعتی از بزرگان دارند، قرار گرفته است. یکی از آنان سیف بن عمیره و یکی محمّد بن معروف است. کتاب این دو بزرگ را محمّد بن جعفر رزاز که خود از بزرگان مشایخ مورد اعتماد شیعه است از شخص محمّد بن خالد طیالسی و او از این دو بزرگ (سیف بن عمیره و محمّد بن معروف) روایت کرده است و این دلیل آن است که محمّد بن جعفر رزّاز بر محمّد بن خالد طیالسی اعتماد نموده است. و یکی از آنان رزیق بن الزبیر است. عبدالله بن جعفر حمیری از محمّد بن خالد طیالسی کتاب رزیق بن الزبیر را از او روایت کرده است و نیز حمید بن زیاد که با اینکه واقفی است ولی شیخ و نجاشی او را توثیق کردهاند. وی کتابهای بسیاری را از محمّد بن خالد طیالسی روایت کرده است. 3. روایت کردن دستهای از بزرگان راویان ثقه از محمّد بن خالد طیالسی: علاوه بر آنها که نامشان گذشت دیگران نیز از محمّد بن خالد طیالسی روایت کردهاند مانند سعد بن عبدالله و سلمة بن الخطّاب که سلمة بنابر اظهر ثقه است و نیز پسرش عبدالله بن محمّد بن خالد طیالسی و علی بن ابراهیم و علی بن سلیمان زراری و محمّد بن الحسن الصفّار و محمّد بن الحسین که همان محمّد بن الحسین بن ابیالخطاب است و معاویه بن حکیم. این امور سهگانه از قویترین امارات و نشانههای وثاقت محمّد بن خالد طیالسی است و درباره محمّد بن خالد طیالسی هیچ جرح و ذمّی نرسیده است حتی از ابن غضائری که بسیاری از ثقات توسط ایشان از روی اشتباه جرح شدهاند. بنابراین شایسته نیست در وثاقت محمّد بن خالد طیالسی کوچکترین درنگی کرد و در نتیجه، این سند زیارت عاشورا صحیح است.» سید موسی شبیری زنجانی،20/ جمادی الاولی/ 1428
راههای تصحیح سند روایت زیارت عاشورا گفته شد که برای پذیرش روایات، تنها راه، تصحیح سند روایت نیست چرا که بر مسلک مشهور و اکثریّت قریب به اتفاق فقیهان و عالمان شیعه راههای متنوعی برای اعتباریابی روایات هست و تنها تصحیح سند و توثیق راوی، یکی از راههای اعتبار روایت است و زیارت عاشورا و روایت آن بر مبنای مشهور فقیهان، اعتبار ویژهای مییابد. و باز گفتیم که بر مبنای اقلیّت که تنها به وثاقت راوی توجّه دارند، باز روایت زیارت عاشورا شرایط صحّت را دارد و همانگونه که دیدید، حضرت آیتالله العظمی شبیری زنجانی دام ظله الوارف سند دوم روایت زیارت عاشورا در کتاب «مصباح المتهجد» را تصحیح کردند. بنابراین جای هیچ گونه شبههای در پذیرش روایت زیارت عاشورا نیست نه بر مبنای اکثریّت و نه بر مبنای اقلیّت. هم اکنون میخواهیم با دقت بیشتر، برخی دیگر از اسناد روایت زیارت عاشورا را نیز تصحیح کنیم، لذا اسناد دیگر را یک به یک مطرح میکنیم تا ببینیم کدام یک قابل تصحیح است. سنداوّلروایت زیارت عاشورا در کتاب مصباحالمتهجّد «روی محمّد بن اسماعیل بن بزیع، عن صالح بن عقبة، عن ابیه، عن الباقر علیهالسلام». در این سند شیخ طوسی قدسسرّه به طور جزم از «محمّد بن اسماعیل بن بزیع» نقل میکند و گرچه شیخ سند خویش را تا «محمّد بن اسماعیل بن بزیع» بیان نکرده ولی روشن است که وی از کتاب «محمّد بن اسماعیل بن بزیع» روایت میکند و چون کتاب «محمّد بن اسماعیل بن بزیع» ثابت و روشن است دیگر سند شیخ طوسی قدسسرّه تا کتاب مهم نیست آنگونه که اگر ما امروز از کافی و یا کتابهای معتبر دیگر روایتی را نقل کنیم وسائط ما تا آن کتابها مهم نیست چون آن کتابها از مولِّفانش ثابت است. بنابراین ارسال ابتدای سند هیچ مشکلی ندارد به علاوه که طریق «شیخ طوسی» تا «محمّد بن اسماعیل بن بزیع» مشخص است و طریق صحیحی است و در نتیجه اصلاً ارسالی در کار نیست. شخصیت «محمّد بن اسماعیل بن بزیع» هم شخصیت سترگی است که مورد توجه همه است. «صالح بن عقبة» هم از دیدگاه کسانی چون آیتالله العظمی خویی قدسسرّه ثقه است چرا که از راویان اسناد روایات تفسیر «علی بن ابراهیم قمی» و نیز کتاب «کاملالزیارات» است. و تنها «ابن غضائری» او را تضعیف کرده که کتاب «ابن غضائری» از دیدگاه ایشان ثابت نیست. ما اضافه میکنیم که «صالح بن عقبة» کثیرالروایة است و شخصیتهای بزرگی چون «محمّد بن اسماعیل بن بزیع» و «یونس» از وی روایت کردهاند و کثرت روایت و روایت اجلّاء و بزرگان از دیدگاه بسیاری توثیق محسوب میشود. به علاوه، ذکر وی در کتاب نجاشی و عدم نقل مذمتی برای او با توجّه به جمله «من سلفنا الصالح» در مقدمه کتاب نجاشی، میتواند مدح و وثاقت وی را نیز به اثبات برساند. و امّا پدر «صالح بن عقبة» یعنی «عقبة بن قیس»؛ او کوفی است و از اصحاب امام صادق علیهالسلام است ولی توثیقی دربارهاش نرسیده است. در پیگیری بیشتر به کتاب «شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشوراء» برخورد کردم، ایشان مینویسد: «پدر «صالح بن عقبة» یعنی «عقبة بن قیس» از اصحاب حضرت صادق علیهالسلام است و جناب «شیخ مفید» و «ابن شهرآشوب» در «معالم العلماء» کلیه اصحاب حضرت صادق علیهالسلام را توثیق کردهاند. به علاوه اگر روایت زیارت عاشورا از طرق دیگر ثابت گردد، نقل «عقبة بن قیس» دلیل دیگری بر وثاقت او خواهد بود و استقامت مذهب وی از نقل همین روایت زیارت عاشورا به دست میآید».
تصحیح سند روایت زیارت عاشورا در کتاب «کاملالزیارات» مولِّف بزرگوار کتاب «کاملالزیارات» جناب «جعفر بن محمّد بن قولویه قمی» شخصیت شناخته شده و استاد حضرت شیخ مفید قدسسرّه است. وی در کتاب «کاملالزیارات» روایت زیارت عاشورا را با مختصر تفاوتی آورده. «کاملالزیارات» و مولِّف آن در بالاترین درجه اعتبار است. همه او و کتابش را ستودهاند. در رجال او را ستودهاند و در کتابهای فراوان او یاد کردهاند. هر کس مقدمه کتاب را که مولِّف نگاشته مورد مطالعه قرار دهد به ارزشمندی ویژه مولِّف کتاب پی میبرد. ویژگیهای کتاب «کاملالزیارات» فراوان است. هر کس تنظیم کتاب را مورد مطالعه قرار دهد و سرتاسر کتاب را زیر نظر بگیرد به این ویژگیها دست مییابد. مولِّف، زمان تألیف و کیفیت تنظیم، ویژگی خاص کتاب را نشان میدهد. از همه اینها که بگذریم این کتاب یک ویژگی دارد که مولِّف آن در ابتدای کتاب در مقدّمه فرموده: «ما درباره فضیلت زیارت پیامبر صلّی الله علیه وآله و امامان اهلبیت علیهمالسلام و زائر آنان از روایات بهره میگیریم و تنها به روایات معصومان بسنده میکنیم و چون روایات معصومان نیز فراوان و گسترده است، تنها به روایاتی که از طریق ثقات اصحاب به ما رسیده میپردازیم و به روایاتی که از طریق راویان غیر مشهور و غیر معروف آمده توجه نمیکنیم». این گفته مولِّف کتاب را بسیار ارزشمند میسازد و بر درستی و وثاقت راویان روایات این کتاب تأکید میکند و ظاهر گفتار ایشان آن است که همه راویان واقع در اسناد این روایات از نظر ایشان ثقه هستند و این گفتار توثیق اجمالی و کلّی از همه راویان واقع در اسناد این روایات است. البته در اینجا نظر دیگری نیز هست که ایشان تنها مشایخ خویش را توثیق کرده است که همان راویان ابتدای سند هر خبر باشد ولی بعید نیست که سخن ایشان ناظر به همه راویان اسناد روایات این کتاب باشد و این اعتبار کتاب را به اوج میرساند. در هر صورت کتاب «کاملالزیارات» و روایات آمده در آن اعتبار ویژهای دارد و در ردیف کتاب تفسیر «علی بن ابراهیم قمی» قرار میگیرد. وثاقت راویان این دو کتاب با شهادتی که مولِّفانش در مقدمه دادهاند به اثبات میرسد. ـ سند روایت زیارت عاشورا در این کتاب به شرح زیر است: راویان سند اول: 1. حکیم بن داود بن حکیم و غیره. جعفر بن محمّد بن قولویه قمی روایت زیارت عاشورا را از حکیم بن داود بن حکیم و دیگران نقل میکند به این معنی که از چند تن از استادان و مشایخ خود این روایت را نقل میکند. 2. عن محمّد بن موسی الهمدانی. 3. عن محمّد بن خالد الطیالسی. 4. عن سیف بن عمیرة و صالح بن عقبة جمیعاً. 5. عن علقمة بن محمّد الحضرمی. این سند در نهایت به امام باقر علیهالسلام منتهی میگردد. راویان سند دوّم: 1. محمّد بن اسماعیل. 2. عن صالح بن عقبة. 3. عن مالک الجهنی. و هم اکنون یک یک راویان دو سند این روایت مورد بررسی قرار میگیرند: ـ حکیم بن داود بن حکیم: وثاقت او و دیگرانی که در سند در ردیف او هستند با توثیق جعفر بن محمّد بن قولویه تمام است گرچه از آنان در کتب رجالی نامی نباشد و نه مدحی و نه ذمّی درباره آنان نیامده باشد. و این دلیل، سخن استوار حضرت آیتالله العظمی بروجردی است که میفرماید: «در کتابهای رجالی از راویان بسیاری نامی نیامده است و کتابهای رجالی ما محدود میباشد و اکثراً فهرست است که نام مؤلِّفان را آوردهاند نه نام همه راویان را». مبنای وحید بهبهانی و شاگردانش مانند بحرالعلوم و نیز مبنای مرحوم بروجردی عدم اکتفاء به کتابهای رجالی در توثیق راویان است چرا که کتابهای رجالی ما محدود است و اگر بنا باشد که تنها به آنها بسنده کنیم، اکثر راویان مجهول و مبهم میمانند و در نتیجه اکثر روایات از اعتبار میافتد. این روایت زیارت عاشورا را تعدادی از مشایخ مرحوم جعفر بن محمّد بن قولویه قمی روایت کردهاند و تنها حکیم بن داود بن حکیم راوی آن نیست و این نکته، بر اعتبار ویژه این روایت میافزاید و توجه و اقبال راویان و محدِّثان را به این روایت نشان میدهد. ـ محمّد بن موسی الهمدانی = محمّد بن موسی ابوجعفر السّمان الهمدانی: ایشان به دلیل غلو و جعل حدیث از سوی محمّد بن الحسن الولید استاد شیخ صدوق و نیز از سوی شیخ صدوق و ابن نوح تضعیف شده است و یا به تعبیر نجاشی قمیون او را به دلیل غلو تضعیف کردهاند. ولی خود نجاشی این تضعیف را نمیپذیرد چرا که صرفاً نقل میکند و در پایان مینویسد: والله اعلم. لذا مرحوم مامقانی در تنقیح اتهام غلو را از او دور میداند و مینویسد: اعتمادی به اتهام غلوی که از سوی قدماء به راویان زده میشده است، نیست. چرا که برخی از عقایدی که امروز ضروری مذهب شیعه است، در گذشته نزد گروهی غلو محسوب میشده است. ولی ایشان در نهایت اظهار میکند: با این حال که اتهام غلو از او به دور است امّا این شخص وثاقتش ثابت نمیشود و به تعبیر ایشان از برج ضعف به برج مجهول بودن منتقل میشود. و سپس اشاره میکند که این شخص گرچه امامی و شیعی است ولی راهی به ممدوح بودن او نداریم و صرف اینکه صاحب کتاب است برای او مدحی نمیشود تا او را امامی ممدوح بسازد. ولی مرحوم سید بحرالعلوم آنگونه که مامقانی نقل میکند تمایل دارد که وثاقت «محمّد بن موسی الهمدانی» را به اثبات برساند. البته این تلاش، از سوی مامقانی پذیرفته نمیشود و مینویسد: آنچه سید بحرالعلوم فرموده، وثاقت «محمّد بن موسی الهمدانی» را به اثبات نمیرساند. هم اکنون مناسب است بیان سید بحرالعلوم را ببینید که چگونه در جهت توثیق این مرد حرکت میکند و این شیوهای است که از وحید بهبهانی و شاگردان وی به یادگار مانده و بزرگانی چون آیتالله العظمی بروجردی آن را پی گرفتهاند. مرحوم مامقانی نیز با این شیوه همراه است گرچه در این مورد به نظر ایشان با این وجوه وثاقت «محمّد بن موسی الهمدانی» ثابت نمیشود. ـ بیان سید بحرالعلوم قدسسرّه در باب وثاقت «محمّد بن موسی الهمدانی»: «محمّد بن موسی الهمدانی که متهم به وضع دو اصل «زید نرسی» و «زید زرّاد» است، ضعفش تاکنون ثابت نشده است چه برسد که بگوییم او بسیار وضع حدیث میکرده است. چرا که او از راویان کتاب «نوادرالحکمه» است و مکرراً در کتب روایی از او روایت داریم و یکی از روایات او همان روایتی است که وی تنها ناقل آن است و آن روایت نماز عید غدیر است که حدیث مشهوری است و شیخ مفید در کتاب «منارالشیعه» به آن اشاره فرموده است. و شیخ طوسی در کتاب «تهذیب» آن را روایت کرده و اصحاب طبق آن فتوی دادهاند و بر آن اعتماد کردهاند. و تنها شیخ صدوق و ابن الولید آن را بنابر مبنایشان رد کردهاند. و شیخ نجاشی «محمّد بن موسی» را ذکر کرده و تضعیف نکرده بلکه تضعیف به غلو او را به قمیها نسبت داده و سپس برای او کتابهایی را که یکی از آن کتابی است در ردّ غلاة، یادآور شده است و طریق خود را به کتابهای او ذکر کرده است. نجاشی میگوید: ابن ولید میگفته است که «محمّد بن موسی الهمدانی» جعل حدیث میکرده ولی خداوند بهتر میداند». سید بحرالعلوم میافزاید: «و ابن غضائری هم گرچه این فرد را تضعیف کرده ولی چندان تضعیف قویای نیست». و در نهایت سید بحرالعلوم مینویسد: «تضعیف محمّد بن موسی سه منشاء دارد: یک: قمّیها به دلیل غلو و ارتفاع از مذهب او را نکوهش کردهاند. ولی گفته پیشین نجاشی، نظر قمیها را تضعیف میکند چرا که فرمود: «محمّد بن موسی الهمدانی» کتابی بر ردّ غالیان دارد. دو: اتهام جعل اصل «زید رزّاد» و اصل «زید نرسی» به «محمّد بن موسی الهمدانی»، که این اتهام را تنها ابن ولید به وی داده و کسی در این جهت جز شیخ صدوق با او همراه نیست و دیگر عالمان رجال و کارشناسان اخبار از نسبت دادن جعل به «محمّد بن موسی همدانی» اباء دارند آنگونه که قبلاً در ترجمه «زید نرسی» آوردیم. سه: استثنای «محمّد بن موسی الهمدانی» از رجال کتاب «نوادرالحکمة» و باز محمّد بن الحسن بن الولید در این استثناء پایهگذار است و شیخ صدوق و ابوالعباس بن نوح و بلکه شیخ طوسی و شیخ نجاشی از ایشان پیروی کردهاند و این استثناء ویژه «محمّد بن موسی الهمدانی» نیست بلکه گروهی از کتاب «نوادرالحکمة» استثناء شدهاند. و ما در جای خودش سستی این استثناء را ذکر کردهایم». ـ محمّد بن خالد طیالسی: برخی که در باب وثاقت راویان سختگیر هستند و راه میانه را رها کردهاند و به افراط مبتلا گشتهاند نمیتوانند به وثاقت بسیاری از راویان دست یابند. اگر کسی در جامعه خویش سختگیر باشد نمیتواند به وثاقت و حُسن حال افراد به راحتی دست یابد و همیشه افراد از دیدگاه وی مجهول و یا مردود هستند. همانگونه که برخی به راه تفریط رفته همه را خوب و ثقه میشناسند و این هم حالت درستی نیست. حقّ همان حال میانه و اعتدال است که انسان با قرائنی به وثاقت و حُسن حال افراد دست مییابد و تنها راه، شهادت عالمان رجال نیست. درباره «محمّد بن خالد طیالسی» حضرت آیتالله العظمی شبیری زنجانی دام ظله العالی بسیار زیبا و جامع به اثبات وثاقت او پرداختهاند و راههای متعددی را یادآور شدهاند که قبلاً آوردیم و نیاز به تکرار ندارد. مرحوم مامقانی نیز در تنقیح مینویسد: «ظاهر کلام شیخ و نجاشی این است که «محمّد بن خالد طیالسی» امامی و شیعی است و میتوان با توجه به روایت بزرگان از او و اینکه «حمید بن زیاد» کتابهای بسیاری را از او روایت کرده، کمترین درجه حُسن را برای او اثبات کرد». جناب آیتالله العظمی مظاهری دام ظله در کتاب «الثقات الاخیار من رواة الاخبار» که کتابی رجالی است و بر پایه مبانی رجالی آیتالله العظمی بروجردی تدوین شده، درباره «محمّد بن خالد طیالسی» مینویسد: «و ثقه النجاشی و غیره». ـ سیف بن عمیرة: از سوی نجاشی و شیخ طوسی و دیگران توثیق شده است و در ارتباط با ایشان سخن خاصی نیست جز اینکه برخی او را واقفی شمردهاند و شاید از این جهت شهید ثانی وی را تضعیف کرده ولی روشن است که او امام رضا علیهالسلام را درک نکرده و اتهام به وقف به او، مورد ندارد. ـ صالح بن عقبة: «صالح بن عقبة» از دیدگاه حضرت آیتالله العظمی خویی قدسسرّه ثقه است چرا که هم در اسناد روایات تفسیر «علی بن ابراهیم قمی» و هم در اسناد روایات کتاب «کاملالزیارات» آمده است. و گرچه «ابن غضائری» وی را تضعیف کرده ولی چون انتساب کتاب ابن غضائری به مولِّفش ثابت نشده تضعیف او ثابت نیست و در نتیجه توثیق «علی بن ابراهیم» و «جعفر بن محمّد بن قولویه» در حق وی بلامعارض است. گفتنی است «صالح بن عقبة» کثیرالروایة است و شاید بتوان گفت خودش، پدرش و جدَّش معروف است و قدحی درباره آنان نیامده و بدین شکل ممدوح بودن آنان تمام میشود. شخصیتهایی چون «محمّد بن اسماعیل بن بزیع» راوی کتاب «صالح بن عقبة» است. بدین شکل میتوان وثاقت «صالح بن عقبة» را به اثبات رساند و یا حداقل ممدوح بودن وی را پذیرفت. ـ علقمة بن محمّد الحضرمی: حضورش در اسناد کتاب «کامل الزیارات»، توثیق وی محسوب میشود، آنگونه که در مقدمه کتاب «کاملالزیارات» از سوی مولِّف آن ابراز شده و کسانی چون آیتالله العظمی خویی قدسسرّه که در باب توثیق سخت گیرند، پذیرفتهاند. وی از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام میباشد. و شیخ طوسی دربارهاش فرموده: «و اسند عنه» و وحید بهبهانی این تعبیر را از اسباب مدح میداند. «کشی» نیز روایت زیبایی را نقل کرده که برخی از آن تشیع عمیق و مدح «علقمة» را نیز فهمیدهاند. قطعاً راههای دیگری جهت اثبات وثاقت و مدح «علقمة» وجود دارد که باید پیگیری بیشتری شود. در تنقیح مامقانی او را امامی میداند چرا که شیخ او را از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام دانسته. و باز از روایتی که او با برادرش «ابوبکر حضرمی» نزد زید بن علی بن الحسین علیهالسلام حاضر شده و برادرش با زید بحث و گفتگو کرده، امامی بودن وی به دست میآید. ایشان پس از آن مینویسد: «و نقل الوحید روایة الصدوق فی امالیه عن صالح بن عقبة عن ابیه روایة یظهر منها حُسن حاله و کونه شیعیاً. و أقول: کونه شیعیاً مما لا شبهة فیه لکنا لم نقف علی مدح فیه یدرجه فی الحسان». از بیان مامقانی به دست میآید که وحید بهبهانی گویا او را ممدوح دانسته ولی از نظر مامقانی ممدوح بودن وی با آن روایت صدوق اثبات نمیشود و تنها شیعی بودنش قابل اثبات است. تا اینجا سند اوّل در کاملالزیارات بررسی شد و روشن گشت که راویان واقع در سند قابل توثیق هستند. راویا ن سند دوّم: ـ محمّد بن اسماعیل = بن بزیع: ایشان از بزرگانی است که نیاز به توثیق ندارد و از سوی همه توثیق شده است. شخصیت سرآمدی است که مورد توجه امامان علیهالسلام و اصحاب بوده است. وی دارای کتاب میباشد. ـ صالح بن عقبة: وصف او و راه توثیق او در سند اوّل گذشت. ـ مالک جهنی = مالک بن اعین الجهنی: وی برادر زراره نیست گرچه ابن اعین است ولی او بصری است و نه کوفی. او از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام محسوب میشود. حضور وی در اسناد روایات کتاب «کاملالزیارات» با توجه به گفتار مؤلف در مقدمه کتاب نشانگر وثاقت اوست. مرحوم مامقانی مالک جهنی را به دلیل روایاتی که در مدح او آمده است در «تنقیح المقال» توثیق کرده است و فرموده: «حداقل آن است که وی امامی ممدوح است». ایشان تضعیف او را نمیپذیرد. و در نهایت مینویسد: «والاقوی هوالاوّل و لااقلّ من الثانی». پس راهی برای اثبات وثاقت مالک بن أعین الجهنی هست. در کتاب «الثقات الاخیار من رواة الاخیار» آمده: «مالک بن أعین الجهنی ثقة لروایة الاجلاء عنه و فیهم ابن مسکان و یونس بن عبدالرحمن». در هر صورت مالک بن اعین جهنی قابل توثیق است. و امّا اینکه این سند دوم که با محمّد بن اسماعیل بن بزیع شروع میشود چگونه است؟ آیا «جعفر بن محمّد بن قولویه» مولِّف کتاب از «محمّد بن اسماعیل بن بزیع» روایت میکند تا مرسل محسوب شود، گرچه میتوان گفت: وی از کتاب محمّد بن اسماعیل بن بزیع روایت میکند و کتاب ثابت بوده است و نیازی به وسائط میان او و کتاب نیست. این در صورتی است که محمّد بن اسماعیل عطف به حکیم بن داود بن حکیم باشد ولی اگر به محمّد بن موسی الهمدانی و یا محمّد بن خالد الطیالسی عطف باشد دیگر هیچ ارسالی در کار نیست و به سند قبل وصل میشود. در هر صورت، سند اوّل که به طور وضوح قابل توثیق بود و سند دوم هم همین طور است. بنابراین روایت زیارت عاشورا در کتاب «کاملالزیارات» اعتباری ویژه دارد و سند آن صحیح و معتبر است. تا کنون سه سند تصحیح شده است دو سندی که در کتاب «کاملالزیارات» آمده و سند دوّمی که در کتاب «مصباح المتهجد» شیخ طوسی است.
تصحیح سند اوّل در کتاب «مصباح المتهجد» در آن سند، شیخ طوسی میفرماید: «روی محمّد بن اسماعیل بن بزیع، عن صالح بن عقبة، عن ابیه، عن ابی جعفر علیهالسلام». «محمّد بن اسماعیل بن بزیع» که وصفش گذشت. و «صالح بن عقبة» نیز قبلاً توثیق شد. تنها میماند «عقبة بن قیس» که پدر صالح بن عقبة است و مطمئناً راهی برای توثیق وی نیز هست که باید پیگیری کرد. در پیگیری بیشتر به دست آمد که «عقبة بن قیس» از اصحاب امام صادق علیهالسلام است و شیخ مفید و ابن شهرآشوب، همه اصحاب امام صادق علیهالسلام را توثیق کردهاند. به علاوه که اگر روایت زیارت عاشورا با سندهای دیگر ثابت شود، نقل آن در این سند توسط «عقبة بن قیس» نشان استقامت مذهب او و وثاقت اوست (دقت شود) آنگونه که در کتاب شفاءالصدور آمده است.
تکمیل برای اثبات اعتبار روایات در برابر اقلیّتی که تنها به حجیّت خبر ثقه معتقدند، با توجه به گفتههای وحید بهبهانی، راه روشنی فراسوی ما قرار میگیرد که همان راه حجیّت و اعتبار خبر موثوق به است که اکثریّت عالمان شیعه برآنند. باز برای اینکه اعتبار روایات را بهتر حسّ کنیم و شبههها در این راه رهزن نشود ضروری میدانیم که به گفته مرحوم مامقانی در کتاب «مقیاس» مراجعه شود. ایشان توضیح دادهاند که تنویع سندی حدیث و پذیرش حدیث بر پایه این تنویع جدید یکی از راههای اعتباریابی روایات است. ایشان تنها اعتبار و پذیرش را به خبر صحیح و... منحصر نمیسازد بلکه دو جهت را برای پذیرش و اعتبار بیان میدارد: 1. پذیرش سندی. 2. پذیرش غیرسندی. و در جهت پذیرش سندی جایگاه تنویع مشهور را مشخص میسازد. بیان این مرد بزرگ در این زمینه بسیار گویا و راهگشاست. و نیز ضروری است به گفته مرحوم آیتالله شوشتری مولِّف کتاب «قاموس الرجال» در مقدمه کتاب قاموس اشاره کنیم. ایشان مینویسد: «مبنای قدما [که پذیرفته شخص ایشان نیز هست] این است که اگر راوی روایت توثیق و تعدیل هم نداشته باشد و ممدوح باشد کافی است و اگر مدح نداشته باشد و مهمل باشد باز کافی است و اگر مذموم باشد باز با وجود قرینه، روایت وی پذیرفته میشود». نکته دیگر که در این راستا اشاره به آن ضروری است و ما در مقالهای جداگانه مفصلتر به آن پرداختهایم این است که وسائط شیخ طوسی و نیز وسائط صدوق و کلینی و دیگران تا کتابهایی که از آن روایت نقل میکنند اگر توثیقی نداشته باشد مشکلساز نیست. نقل از کتاب معنایش این است که آن کتاب برای شیخ ثابت شده است و این برای ما کافی است. کلینی که فرضاً از کتاب حسن بن محبوب روایت را نقل میکند، وسائط او تا حسن بن محبوب اگر توثیقی نداشته باشند مشکلساز نیست. مشابه آنکه امروز اگر ما از کافی روایتی نقل میکنیم، وسائط ما تا کافی مشکلی ایجاد نمیکند چون کافی ثابت شده است و اجازه روایت امروز به گفته عالمان، بیشتر جهت اتصال و تبرّک است. بر این نکته بسیاری تأکید کردهاند و توجه به این نکته در اعتبار روایات ما ضروری است. باز در اینجا اشاره به شیوه مرحوم آیتالله العظمی بروجردی در تصحیح روایات ضروری است. گوشهای از آن در کتاب «المنهج الرجالی للسیّد البروجردی» آمده و در نوشتههای ایشان و آنچه از ایشان مانده و مورد توجّه شاگردان ایشان است نیز به چشم میخورد. ایشان در پذیرش روایات و اثبات توثیق برای راویان راه ویژهای را پیمودهاند و بر این باور بودهاند که اگر بنا باشد با کتب رجالی به توثیق افراد بسنده کنیم، بسیاری از راویان از گردونه اعتبار خارج میشوند. ایشان بر این باور بودهاند که نوشتههای رجالی، اصلاً به این جهت که به همه رجال روایات ما بپردازند توجه نداشتهاند. رجال «نجاشی» که مربوط به مولِّفان است و فهرست است و رجال «شیخ» هم که مسوّده و چرکنویس بوده و رجال «کشی» هم درباره راویانی است که روایت در مدح و توثیق و یا ذم و تضعیف آنان رسیده است و با این توجه نباید انتظار داشت که وثاقت راویان از رجال بیرون آید. ایشان راه بدیعی را در این راستا پیمودهاند و تکمیل کردهاند و وثاقت راویان را از راههای دیگر به اثبات رساندهاند و شخصیت والای آنان را به گونهای دیگر قابل دسترسی دانستهاند. کسانی که با ایشان و افکار ایشان آشنا باشند به گفته ما واقف هستند. چکیده بنابر این تشکیک در صحت و اعتبار روایت زیارت عاشورا تنها کار کسانی است که نه از اکثریّت عالمان شیعه و نه از اقلیّت آنهایند. اینان بیتوجه به مبانی علمی و تنها بر اثر تخیلات خویش در اعتبار این روایت تشکیک میکنند. اگر خوشبین باشیم باید به اینها بگوییم بیشتر درس بخوانید و با مبانی علمی آشنا شوید. و اگر خوش¬بین نباشیم باید بگوییم چرا حرفهای دیگران مایه فریب شما میشود و چرا چشم به دیگران دوختهاید. این زیارت هماهنگ با زیارات دیگر و با مجموعه روایی شیعه است و مورد توجه عالمان و محققان شیعه بوده است. اگر به کلمات عالمان شیعه در رابطه با این زیارت مراجعه کنید، متوجه این تأیید میشوید. به داستانها و نقلهای محکمی که درباره زیارت عاشورا آمده مینگرید، اوج اعتبار و ارزشمندی این زیارت برایتان تثبیت میشود. تنها گاهی از برخی کسانی که با مبانی آشنا نیستند و جایگاه مطالب را نمیدانند تشکیکی سر میزند وگرنه نه اکثریّت و نه اقلیّت، هیچ کدام، در اعتبار این زیارت تشکیک ندارند. در پایان باز میافزاییم که بنابر نظر عالمان شیعه، با توجه به قانون «تسامح در ادلّه سنن» و «اخبار من بلغ»، انجام رجایی اینگونه مستحبات هیچ مشکلی ندارد و اگر هم سند ضعیف باشد مانعی ایجاد نمیکند.
فصل پنجم: پاسخ به شبهات ـ شبهه اول: در لعن پایانی زیارت عاشورا که صد بار تکرار میشود آمده: «اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین». پروردگارا، لعن کن گروهی را که با امام حسین علیهالسلام جهاد و جنگ کردند. از سوی علّامه شوشتری صاحب کتاب «الاخبار الدخیله» واژه «جاهدت» تصحیف شده است؛ در یک جا تصحیف «حاربت» و در یک جا تصحیف «جاحدت» آمده است. پاسخ: زيارت عاشورا، در کتاب «بحارالأنوار»، به دو نقل آمده است. در نقل اوّل كه از کتاب «كامل الزيارات» است، مىخوانيم: «اللّهم العن العصابة الّتى حاربت الحسين علیهالسلام و شايعت و بايعت على قتله و قتل أنصاره». و در نقل دوم كه از کتاب «مصباح المتهجد» شيخ طوسى است، مىخوانيم: «اللّهم العن العصابة الّتى جاهدت الحسين و شايعت و بايعت على قتله». گفتنى است كه در حاشيه[يكى از چاپهاى] کتاب «كامل الزيارات»، «جاهدت» نيز به عنوان نسخه بدل، آمده است. بنابراين، هم «جاهدت» و هم «حاربت» صحيح است و ادّعاى تحريف واژه «جاهدت»، پذيرفته نيست؛ چرا كه «جاهد»، در مورد باطل هم به كار مى رود و چنين نيست كه هميشه در مورد تلاش اهل حق، استعمال شود. در سوره عنكبوت آمده است: {وَ إِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا}. و اگر پدر و مادر تلاش كنند براى اين كه تو به من شرك ورزى، از آنان پيروى مكن. و در سوره لقمان آمده است: {وَ إِنْ جَاهَدَاكَ عَلَىأَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا}. «جاهَدَ»، همانگونه كه از لغت به دست مى آيد، به معناى تلاش فراوان و به كارگيرى نهايت طاقت و توان است از سوى دو نفر كه با يكديگر درگير هستند و اين معنا و مفهوم، هم در بُعد مثبت و هم در بُعد منفى به كار گرفته مى شود. البته از اين رو كه در جنگ، تلاش و به كارگيريِ نهايت توان وجود دارد، اين واژه، در جنگ و قتال هم به كار مىرود و ممكن است واژه هاى جهاد و مجاهده، در ادبيات قرآن و روايت، هميشه در جنگ اهل حق با باطل، كاربرد داشته باشد، ولى اين بدان معنا نيست كه اگر «جاهد» در معناى اصلى خود، يعنى «تلاش» به كار رفت، حتماً بايد در جهت مثبت باشد. شاهد اين سخن ما دو نمونه استعمال «جاهد» در قرآن به معناى تلاش در جهت منفى است كه بدان اشاره كرديم. تلاش پدر و مادر براى مشرك سازى فرزند، در قرآن، با تعبير «جاهدا» آمده است. هم اكنون به متن زيارت عاشورا و جمله «اللّهم العن العصابة الّتي جاهدت الحسين» بر مىگرديم و مىگوييم كه چه اشكالى دارد كه «جاهدت»، بازگو كننده تلاش آن گروه ستمكار، در برابر سيدالشهداء علیهالسلام باشد و بدين معنا باشد كه: «خداوندا! لعنت كن آنانى را كه تمام توان خويش را در برابر سيدالشهداء علیهالسلام و براى كشتن آن حضرت، به كار گرفتند» به اين شكل، معناى «جاهدت» درست است و مشكلى ندارد. «جاهدت» را شما به معناى «جنگ كردند» نگيريد، بلكه به معناى اصلى آن، يعنى تلاش و به كارگيرى نهايت توان در برابر سيدالشهداء علیه السلام تفسير كنيد، آنگونه كه در دو آيه از قرآن ديده مىشد. و امّا غلبه استعمال واژه «جاهد» و «جهاد» در معناى مثبت، به هنگامى كه در خصوص جنگ به كار مىرود، دليل آن نمى شود كه «جاهد» در معناى اصلى به كار گرفته نشود و يا اين كه در آنجا هم حتماً بايد در معناى مثبت و نه منفى استعمال گردد. استعمال اين واژه در قرآن در دو سوره، دفاع ما را تمام مىسازد و دليلى ندارد كه ما اين واژه را تحريف شده بدانيم. تازه، ادّعاى اين كه در اصل «جاحدت» بوده [آنگونه كه علامه شوشترى در کتب «الأخبار الدخيله» آورده]، صحيح به نظر نمىرسد، چرا كه استعمال «جاحد» (از باب مفاعله)، به معنايى كه ايشان مىگويد، تا كنون برای نويسنده ثابت نيست. ـ شبهه دوم: در زیارت عاشورا آمده: «و لعن الله امّة أسرجت وألجمت و تنقبت لقتالک». سید محمّد جواد شبیری در مقالهای با عنوان «درنگی در واژه تنقبت در زیارت عاشورا» مطرح ساخته که در برخی نسخهها واژه تنقبت آمده و عالمانی در توجیه آن وجوهی را بیان داشتهاند. ایشان آن وجوه و وجوه دیگری را مطرح میسازد و گویا همه را نمیپذیرد. و در نهایت این نظر را میدهند که این واژه تصحیف شده و در اصل «تَهَیَّأَت» بوده است و شواهدی بر این تصحیف و اینکه اصل «تهیأت» بوده ارائه میدهند. ما در ارتباط با این موضوع معروض میداریم که نقاب جنگی معمول بوده و حتماً سوارانی در روز عاشورا در لشکر عمر سعد از این نقاب که گاه جهت ایجاد هراس بیشتر و ناشناخته بودن سوار به کار گرفته میشده، بهره میبردهاند تا لشکر مقابل، آنها را نشناسند و تاکتیکهای جنگی آنان را حدس نزنند و ضرورتی ندارد که تاریخ حضور این گروه را در عاشورا برای ما حکایت کند و شاید اگر بیشتر تحقیق شود نقل تاریخی آن نیز به دست آید. در هر صورت نقاب در اصل برای زنان است ولی در جنگ هم از چنین نقابی بهره میبرند و در نتیجه به کارگیری این واژه مشکلی ندارد و دلیل قاطعی بر تصحیف وجود ندارد. ـ شبهه سوم: بعضی گفتهاند که لعن پایانی زیارت عاشورا در نسخه اصل کتاب «مصباح المتهجد» شیخ طوسی قدسسرّه نیست. و در این رابطه نسخهها را آوردهاند و گفتهاند که نسخه اصل جمله «اللهم خصّ انت اوّل ظالم باللعن منّی...» را ندارد. و نیز به گفته سید بن طاووس قدسسرّه استشهاد کردهاند. چون سید بن طاووس قدسسرّه در کتاب «مصباح الزائر» ، مینویسد: «هذه الروایة نقلناها باسنادها من المصباح الکبیر و هو مقابل بخطّ مصنّفه رحمه الله و لم یکن فی الفاظ الزیارة الفصلان اللذّان یکرّران مأة مرّة و انّما نقلنا الزیارة من المصباح الصغیر فاعلم ذلک». «روایت زیارت عاشورا را با سند آن از نسخهای از کتاب مصباح کبیر که با خط مولِّف آن مقابله شده است نقل میکنم ولی در متن زیارت این دو فصل زیارت که صد بار تکرار میشود نیست. (فصل سلام [السلام علیک یا اباعبدالله...] و فصل لعن [اللّهم العن اول ظالم...]) و ما زیارت را از کتاب مصباح صغیر نقل میکنیم این را توجه داشته باش». ـ پاسخ: اولاً: مصباح صغیر تلخیص مصباح کبیر است که توسط خود شیخ طوسی قدسسرّه انجام گرفته است. اگر نسخههای مصباح کبیر مختلف باشد و حتّی نسخه اصل آن بدون این فراز باشد مشکلی ایجاد نمیکند چرا که مصباح صغیر شیخ طوسی قدسسرّه این جمله را در خود دارد. حال به چه دلیل در برخی از نسخههای مصباح کبیر حذف شده و یا نیامده روشن نیست. معلوم نیست که آیا بر پایه تقیّه در یک نسخهای نیامده یا قضیه به گونهای دیگر است. ولی حضور در مصباح صغیر که خلاصه آن است کار را تمام میکند. دوماً: سیدبنطاوس همانگونه که میگوید، دو فصل لعن و سلام را در نسخه خود از مصباح کبیر ندیده است. همان دو فصلی که صد بار تکرار میشود. و هرگز ایشان نمیگوید که جمله «اللّهم خصّ أنت اوّل ظالم...» در نسخه مصباح کبیر ایشان نبوده است و این بسیار مهم است. من نمیدانم که چرا شبهه را مستند به گفتار سیّد بن طاوس میکنند. سیدبنطاوس هرگز درباره جمله پایانی یعنی: «اللّهم خصّ أنت اوّل ظالم....» چیزی نگفته است. او تنها درباره دو فصل لعن و سلام که هر کدام صد بار تکرار میشود سخن گفته است. ـ شبهه چهارم: مرحوم علامه شوشتری در کتاب «قاموس الرجال» درباره «محمّدبنموسیبنعیسیالسمانالهمدانی» اینگونه نظر میدهد: «اقول:... ثم ان کان وضعه لکتابهما غیر معلوم فأصل و ضاعیته غیر بعید فورد فی طریق ثواب زیارة عاشورا و فیه شرح منکر متناقض». «اگر جعل دو کتاب «زید نرسی» و «زید زرّاد» از سوی «محمّد بن موسی» قطعی نباشد ولی اصل اینکه این شخص جعل بسیار دارد بعید نیست. وی در سند ثواب زیارت عاشورا قرار گرفته و در بیان ثواب زیارت توضیحی است که مقبول نیست و به علاوه تناقض در آن است». ـ توضیح: در سند روایت زیارت عاشورا که در کتاب «کامل الزیارات» آمده، «محمّد بن موسی الهمدانی» وجود دارد. در این روایت بسان روایت زیارت عاشورا که در مصباح کبیر و صغیر شیخ طوسی آمده ابتدا ثواب زیارت عاشورا و اعمالی که در روز عاشورا دستور داده شده ذکر میشود. در این بخش روایت آمده که: «هر کس در روز عاشورای محرم، امام حسین علیهالسلام را زیارت کند و نزد وی به گریه بیفتد با پاداش دو میلیون حج و دو میلیون عمره و دو میلیون جنگ و جهاد خداوند را در قیامت دیدار میکند». البته در نسخه بدل آمده که: «هزار حج و هزار عمره». باز در ادامه همین بخش روایت آمده که اگر کسی در کربلا کنار قبر نبود و از دور خواست زیارت کند او چگونه است؟ حضرت فرمودند: «در صحرا یا بام بلند خانهاش میرود و از دور سلام میدهد». و امام میفرماید: «همه آن ثوابی که برای زیارت از نزدیک گفتم برای این زیارت از دور ثابت است». تا اینجا که تناقضی در کار نیست. باز در ادامه روایت آمده که: «اگر بتوانی در روز عاشورا برای کاری بیرون نروی چنین کن چرا که...». «و برای منزلت چیزی ذخیره مساز چرا که...». و سپس امام میفرماید: «هر کس چنین کند پاداش یک میلیون حج و یک میلیون عمره و یک میلیون جنگ و جهاد همراه رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله برای او نوشته میشود و نیز پاداش مصیبت هر پیامبر و رسول و صدیق و شهیدی که مرده و یا کشته شده باشد از ابتدای آفرینش تا قیام قیامت برای او خواهد بود». که این پاداش دوم یا صرفاً برای بیرون نرفتن برای کار در آن روز و نیز ذخیره نکردن چیزی از مواد غذایی است و یا مربوط به مجموع کارهای گذشته است، از زیارت و تسلیتگویی و گریه تا بیرون رفتن برای کار و ذخیره نکردن چیزی در خانه. و اگر ثوابی که در ابتدا برای زیارت آمده هزار باشد اینجا که یک میلیون است ظاهراً مربوط به مجموع زیارت و کارهای دیگر میشود و اگر ثوابی که در ابتدا آمده دو میلیون باشد نه هزار اینجا که یک میلیون است مربوط به همان بیرون نرفتن برای کار و ذخیره نکردن در خانه میشود و در هر صورت تناقضی در کار نیست. مرحوم علامه شوشتری دو حکم صادر کرده: 1. بیان ثواب را در این بخش از روایت «مُنکَر» دانسته که این صحیح نیست. آیا ثواب بالا داشتن زیارت، «منکر» است، ناخوشایند است، زشت است، و پذیرفته شده نیست؟! 2. بیان ثواب را متناقض دانسته. گویا ثواب اول با ثواب دوم در جنگ است و یکدیگر را بر نمیتابند با اینکه مشکلی در این راستا نیست. باز جا دارد که از جناب علامه شوشتری بپرسیم حضور این بیان «منکر» و «متناقض» در این بخش از روایت چگونه منتسب به «محمّد بن موسی همدانی» میشود و این را از او میدانید. همین ثواب و بیان در روایت مصباح شیخ طوسی نیز آمده است و در سند آن محمّد بن موسی همدانی نیست (البته بیان ثواب در نقل مصباح متفاوت با نقل کامل الزیارات است). و باز گفتنی است که در همان کتاب «کامل الزیارات» باز سند دیگری است که «محمّد بن موسی همدانی» در آن نیست و همان ثواب و پاداش در آن آمده است. بنابراین اولاً: ثواب بالایی که در روایت آمده هیچ منکر و ناپسند و ناخوشایند و زشت نیست. ثانیاً: تناقضی در میان ثواب دیده نمیشود چرا که سه ثواب در سه بخش ذکر شده و مشکلی ندارد. ثالثاً: گیرم که هم منکر باشد و هم متناقض؛ ولی این چگونه نقطه ضعفی برای «محمّد بن موسی همدانی» میشود آیا اینکه او در یک سند حضور دارد این منکر بودن و متناقض بودن توهمی شما به او منتسب میشود. پس چرا در نقلهای دیگر که ایشان در سند نیست باز همین ثواب و پاداش ذکر شده. در هر صورت کسانی چون علامه سید بحرالعلوم تلاش کردهاند که ساحت محمّد بن موسی را از غلو و جعل پاک سازند و در این راه قرائنی به دست دادهاند. ولی چرا برخی سعی میکنند که شخصی را متهم به غلو و جعل کنند و از این سو به هر چه دست یابند چنگ میزنند. آنچه گفتنی است این است که سید بحرالعلوم بسان بسیاری از عالمان، اصل اتهام غلو و جعل را در مورد بسیاری از راویان باطل میداند. ولی علامه شوشتری این اتهام را صحیح میداند. بحرالعلومها بر این باورند که آنچه به راویان به عنوان غلو نسبت داده شده و در کنارش جعل و وضع، اکثراً در مورد عقایدی بوده که امروز جزو ضروریات مذهب شیعه است. مانند اینکه پیامبر و امام سهو نمیکند و یا پیامبر و امام توسّط خدا از علم غیب بهرهمند هستند و یا چیزهای دیگری از این دست. ـ شبهه پنجم: برخی شبهه کردهاند که چرا سید بن طاوس قدسسرّه در کتاب اقبال این زیارت عاشورا را نیاورده و به دو زیارت دیگر که در روز عاشورا رسیده اشاره کرده است. اینان میخواهند بگویند که حتماً این زیارت از دیدگاه سید بن طاوس مشکلی داشته است. ـ پاسخ: غافل از اینکه خود سیّد بن طاوس در کتاب اقبال مینویسد: «و قد کنّا ذکرنا فی کتاب مصباح الزائر زیارتین له صلوات الله علیه فی یوم عاشورا و روینا فیها فضلاً جلیلاً و ثواباً جزیلاً و سنذکر ههنا زیارتین فیهما زیادات و فی احدیهما فضل عظیم فی الروایات و نقدّم امامها حدیثین فی فضل زیارته فی یوم عاشورا». «ما در کتاب «مصباح الزائر» دو زیارت امام حسین علیهالسلام را در روز عاشورا آوردیم و درباره آن فضیلت بزرگ و پاداش گرانقدری را روایت کردیم. و هم اکنون در اینجا (در کتاب اقبال) دو زیارت دیگر را که فزونی دارد میآوریم و یکی از این دو زیارت فضیلت بزرگی در روایات برایش آمده است و پیشاپیش ذکر این دو زیارت دو حدیث در فضیلت زیارت روز عاشورا میآوریم». توجه به متن سخن سید بن طاوس قدسسرّه هر شبههای را بر میدارد. سیّد میفرماید: چون زیارت عاشورای مورد نظر را همراه با یک زیارت دیگر در کتاب «مصباح الزائر» آوردم، دیگر در کتاب «اقبال» آن را مجدّداً نمیآورم و تنها دو زیارت دیگر را ذکر میکنم.
|